باز نشر تقدیم به : شهیدان راه آزادی صدیقه مجاوری و ندا حسنی و دیگر افروختگان مانای مقاومت ایران چون مرضیه بابا خانی علی ملک و حمید عرفا و دیگر افروختگان عاشق آزادی . پیوسته گذرگاه آزادی در هجوم حادثه هاست . عشقی شعله ور باید تا چنانت برافروزاند …
ادامه»آرشيو برچسبها: رحمان کریمی
درباره گردهمایی عظیم ملی و بین المللی مقاومت ایران : رحمان کریمی
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی سعدی نبرد و مبارزه با دیکتاتوری حاکم ، اشکال مختلف دارد . سنگین ترین شکل …
ادامه»ین رژیم ولایت فقیه هست ، نه جمهوری رحمان این رژیم ولایت فقیه هست ، نه جمهوری : رحمان کریمی
اهریمن بد خوی خونخوار خمینی جلاد نام رژیم ولایت فقیه خود را گذاشت : « جمهوری اسلامی » ! . چرا ؟ چون می دانست که هرچند به مدد امداد غیبی جهانی به قدرت آمده اما دیر آمده است . در اواخر قرن بیستم به قدرت رسیده است . آنهم …
ادامه»بــرگـی ا ز ســفـر نـا مــه پیــری در راه : رحمان کریمی
با پُشته یی بر پشت از تپه ماهورهای خارایی می گذشت از دشت ها و بیابان های همیشه تشنه مَشک آبی بر دوش نداشت آن پیر رهرو جوان خواه میهنش هرچه بود ، سبک یا سنگین تلخکامی رنجبار قوم سرگردانش بود در زندان های صاحب زمانان . رود تشنه بود …
ادامه»ای کــه زخــم هــا به دل داری:رحمان کریمی
از کنار تالاب های به خون آلودهٌ دردمندان میهنت چه آسان ، می گذری ای که خود زخم ها به دل داری ! قهقه یی که از اعماق شادکامی برنمی آید زهرخنده یی برنابکاران بایسته تر . درحواشی چراگاه کامجویان بی عصب درختان حنظل را به عدالت تقسیم کرده اند …
ادامه»رحمان کریمی: ملت ایران گول نمی خورد، جهانداران غربی چطور ؟
ساواک شاه دو نوع بازجو داشت: کبوتر و باز. هر دو کارمند یک اداره بودند و یک وظیفه داشتند. کبوتر، نرم و خیرخواهانه!! به سراغ زندانی سیاسی می رفت تا او را وادار به تسلیم کند. باز، با چهره و رفتاری خشن و توهین آمیز می خواست سوژه مقاوم را …
ادامه»خطـابـه امیـد : رحمان کریمی
من چگونه زنده ام که پیوسته دشمنان بر تابوت خالی ام شادی کنان میخ می کوبند ؟ من چگونه زنده ام که با هستی ام در کف مرده خواران تابوت بردوش را از بازار اقطار جهان تهیدست به خانه می فرستم ؟ چون عشق فرو بگذاری تهی قلب و پریشان …
ادامه»روز نو ، نزدیک است :رحمان کریمی
نوروز است روز نو ، نزدیک است . در جام جم آذرگون شراب خون می نوشد ولی خونخواران ( آن اهریمن پلید گستر ) و از وحشت بی زمانی کنونی بر زمین می کوبد جام جهان نمای حافظ را و می غرد چونان رعد بی برقی . نوروز است روز …
ادامه»رحمان کریمی: با غرابه های گلاب و سرکه بوی گنداب نمی رود
وضعیت و موقعیت رژیم فاشیستی ملا طوایفی – پاسدار طوایفی، از تمامی جهات اجتماعی و اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنچنان آشکارا رسوا و خراب و بحران زده است که دیگر واقعا نیازی به گفتن و نوشتن ندارد. بوی گند این نظام محیل سرکوبگر از هر حیث عالمگیر شده است. اگر …
ادامه»