دادگاه پدیده شاندیز با حکم حبس ابد برای مالک آن به پایان رسید. دادگاه بانک سرمایه نیز همچنان در جریان است و احتمالا احکامی مشابه با قبلیها دریافت کنند، وضعیت مدیران سابق شرکت سایپا نیز همچنان نامشخص است، زندانی شدن بهروز ریختهگران و… خبرهای مربوط به شرکتهای واگذار شده به بخش خصوصی و فساد رخ داده در آنها، زمینخواری در جنگلهای شمال کشور، وضعیت نامشخص شهرک باستیهیلز و سایر فعالیتهای رانتجویانه برخی از فعالان اقتصادی نشانههای وارونهنمایی و جابجا کردن برخی واژهها توسط افراد و چهرههایی است که نامی از آنها در این روزها به میان نمیآید ولی حضور پررنگی در این فسادها دارند.
مالکان پدیده شاندیز امروز به دادگاه گرفتار شدند، بابک زنجانیها، محسن پهلوانها، ریختگرانها، متهمان بانک سرمایه، دریافت کنندگان دلارهای دولتی، رانتخواران و کسانی که با نازلترین قیمت کارخانههای وابسته به دولت را در راستای خصوصیسازی و کاستن از بارهای اضافی دولت خریدند و سایر متهمانی که امروز در دادگاهها حاضر میَشوند قبل از بازداشت همه با یک پیشوند شناخته میشدند؛ «کارآفرینان»، «قهرمان تحریم»، «بازوهای اقتصادی کشور»، «قهرمان قهرمانان صنعت» و پیشوندهای که ذهن مخاطب را هدف قرار دهند. بیتردید تولید، خلق و چسباندن چنین عبارتهایی به سادگی انجام شدنی نیست و نیازمند وقت، برنامهریزی و صرف هزینههای هنگفت برای تبلیغات و به اصطلاح برندسازی شخصیتهای اهل سرمایه و حتی نویسندگان ادبی است.
اینکه فرد رانتخوار پس از مدتها پنهان کاری و ویژهخواری از سایه کسب درآمدهای هنگفت بیرون میجهد و با نمادی مانند دکمه سردست، انگشتر، پیراهن و شلوار اسپرت، کت و شلوار برند خاص، شیوه سخن گفتن متفاوت و داشتن خودرو لوکس به مخاطبان معرفی میَشود به صورت تصادفی و باری به هر جهت اتفاق نمیافتد. بلکه در کنار چنین اشخاصی، افرادی با نام و تخصص برندسازی، کارشناس تبلیغات، نویسندگان رپورتاژهای خبری و متخصصان بهبود بخشیدن به کسب و کار با دریافت حقوقهای کلان مشغول ارایه تصویری به جامعه و شهروندان میشوند که از اساس با کار و فعالیتهای آن فرد در تضاد مستقیم است.
اما کار این افراد از روز نخست و در راستای دروغپردازی و چیزی را به عنوان چیزی دیگر به جامعه حقنه کردن چنین است، آنها رانتخواران را به عنوان فعالان اقتصادی و کارآفرینان سختکوش معرفی میکنند، از شخصیتهای ویژهخوار که پلههای ترقی و ثروت را در کمتر از یک دهه طی کردند مردان خوشنام، خودساخته و مستقل میسازند و در جهت همین فعالیت ما با افراد و شخصیتهای ثروتمندی روبرو هستیم که با خود واقعیشان هزاران هزار فرسنگ تفاوت دارند. آنان در بهترین حالت از حاشیه سود تفاوت قیمت دلار دولتی (4200) و بازار آزاد (12000 تا 18000 تومان) قد کشیدند، ولی خودشان را نابغه اقتصادی معرفی میکنند.
به عنوان مثال؛ مصاحبهها و رپورتاژهای خبری شماری قابل توجه از نشریات کشور در سالهای 90 الی 92 مدیران پدیده شاندیز را به یاد آوریم، آغاز به کار پروژه همین شرکت در جزیزه کیش نیز قابل یادآوری است، مصاحبههای بابک زنجانی درباره موسیقی و فیلم و فعالیتهای اقتصادی برون مرزی وی طی سالهای 89 تا 91 لازم به ذکر است و حرفهایی که یکی دیگر از رانتخواران درباره احیای صنعت در شهر تبریز گفته بود و این روزها در بازداشت به سر میبرد و صدها رانتخواری که با در اختیار داشتن تریبونهای پولی موفق شدند چهرهای دروغین از خود به جامعه ارایه دهند. علاقه و شیفتگی شماری از بازیکنان تیمهای ورزشی و بازیگران سینما و تلویزیون و حتی برخی از مسئولان اجرایی استانی و کشوری برای گرفتن عکسهای یادگاری با چنین افرادی در نوع خود جالب توجه است، شهروند معمولی کشور جای خود دارد!
چهره واقعی این افراد در دادگاه حکایت دیگری را روایت میکند. شخصیتهای بیاندازه قالتاق، پررو، بیادب، دروغگو و کمسواد که از تمام فعالیت اقتصادی و کارآفرینی رانتجویی و رانتخواری را به خوبی آموختند و این همه جابجایی شخصیت و ارایه چهرهای بزک کرده از آنان دقیقا توسط کسانی اتفاق افتاده که چنین افرادی را تنها به دلیل کسب درآمد بیشتر به مخاطبان معرفی کردند. حداقل کاری که در این زمینه میتوان انجام داد استفاده از مقداری چاشنی شک و تردید به عناوین سمینارهای سخنرانیهای شگفت انگیز، چگونه ثروتمند شویم، راه پولدارها و از این دست عوامفریبیها است.
برنامههایی که معمولا یکی از رانتخواران را به عنوان مغز متفکر اقتصادی و سرشار از تواناییهای شخصی به همگان معرفی میکنند ولی پس از مدتی و با گذر زمان مشخص میشود فرد معرفی شده یکی از صدها جیببر خوش تیب و خوش بیانی بوده که با استفاده از تکنیکهای برندسازی موفق شده جیب هزاران انسان را با پیشوند صنعتگر و خدمت به کشور و خادم مردم خالی کند