بیبیسی
اشغال سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت در شرایطی رخ داد که تایید و حمایت بسیاری از چهرهها و گروههای سیاسی و فرهنگی خارج از دایره حکومت را نیز به همراه داشت.
تعداد زیادی از آنان در سالهای بعد راهی کاملا متفاوت از حکومت را پیش گرفتند و بخش عمدهای از آنان در زمره مخالفان و مطرودان انقلاب اسلامی قرار گرفتند.
در این میان نامههای دو تشکل نویسندگان ایرانی قابل توجه است. یکی نامه تعدادی از روزنامهنگاران، بازیگران تئاتر و نویسندگان ایرانی که بسیاری از آنان از اعضای سرشناس حزب توده ایران بودند و عدهای که هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران را تشکیل میدادند.
در نامه نخست که خطاب به آیتالله خمینی با عنوان “حضور عالی آیت الله عظمی، امام خمینی، رهبر آزموده و رهشناس انقلاب اسلامی ایران در تایید سیاست استوار ضد امپریالیستی آن بزرگوار” نوشته شده، دهها چهره سرشناس فرهنگی و هنری با تایید اشغال سفارت آمریکا همپیوستگی خود را “با موج بزرگ و تازه جنبش رهاییبخش ملی ایران که با اشغال لانه فتنهانگیزی و جاسوسی سفارت آمریکا” اعلام کردند و نوشتند که “صف مبارزه ما همان صف واحد انقلاب به رهبری امام است و از این پس نیز، همچنان که در گذشته، نیروی اندیشه و قلم و بیان هر یک از ما وقت خدمت به خلق و انقلاب خلق و اسلامی ایران خواهد بود.”
د
این تلگرام با آنکه در آن نامی از حزب توده برده نشده و همه امضاکنندگان از اعضای حزب نبودند، به نوعی در ادامه نامههای حزب توده و در راستای سیاستهای این حزب در ماههای نخست انقلاب ایران و حمایت حزب از سیاستها و بیانات آیتالله خمینی بود که بعدها با انتقادهای زیادی از سوی گروههای سیاسی دیگر مخالف جمهوری اسلامی همراه شد.
این نامه ابتدا به امضای پنج نویسنده و شاعر عضو حزب توده رسید و آن طور که در نامه آمده دهها چهره فرهنگی و هنری دیگر پس از ارسال تلگرام به قم (محل اقامت آیتالله خمینی) نامه را امضا کردند و بارها با تفاوت تعداد امضاهای در روزنامههای آن روزها منتشر شد.
محمود اعتمادزاده (بهآذین)، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فریدون تنکابنی و محمدتقی برومند پنج شاعر و نویسنده عضو حزب توده بودند که از چند ماه پیش از ارسال این تلگرام در تقابل با برخی از تصمیمهای کانون نویسندگان اختلافاتی جدی با هیئت دبیران کانون پیدا کرده بودند که نهایتا با انتشار بیانیهای از سوی این هیئت عضویت آنان تعلیق شد و از کانون اخراج شدند.
د
ریشه جدایی یا اخراج این پنج نفر در مخالفت آنان برای برگزاری شب شعر از سوی کانون بود که به گفته فریدون تنکابنی، علت مخالفت آنان این بود که تضمینی برای برقراری امنیت این نشستها نبود. چون به گفته او “دولت جمهوری اسلامی به هیچ وجه اجازه نمیداد که چنین شبهایی برگزار شود. کما این که بعدا هم اجازه نداد و کانون را به کلی تعطیل کرد. این را بهانهای کردند. در نامهای مخالفتمان را ابراز کرده بودیم. اول عضویت ما را معلق کردند و بعد ما را اخراج کردند.”
در بهمن سال ۱۳۵۸ و چند ماه پس از اشغال سفارت آمریکا، بیشتر کسانی که تلگرام به آیتالله خمینی را امضا کردند بودند، در حمایت از ۵ عضو اخراجی کانون و در اعتراض به “روش خودسرانه و سلطهجویانه” هیئت دبیران کانون و مشی سیاسی آن، دستهجمعی از کانون کنارهگیری کردند.
انتشار بیانیه هیئت دبیران درباره تعلیق عضویت این پنج نفر روز ۱۴ آبان ۱۳۵۸ یعنی یکی روز پس از اشغال سفارت و یک روز قبل از انتشار تلگرام به آیتالله خمینی منتشر شد. هرچند در متن بیانیه اشارهای به موضوع اشغال سفارت نشده، اما بعید نیست که موضوع سفارت هم در افزایش تنش میان اعضای حزب توده کانون و هیئت دبیران آن تاثیر داشته است.
به گفته باقر پرهام، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان این پنج نفر قصد داشتند که خط مشی حزب توده را در کانون نویسندگان پیاده کنند.
او در همان سال در کتاب جمعه مینویسد: “دعوای کانون، هم از آغاز ماجرا، دعوایی با آقای بهآذین و دوستانش نبود، دعوایی با یک حزب سیاسی بود که میکوشید و میکوشد تا خط مشی دلخواه خود را بههر قیمت و با استفاده از هر وسیلهای بر مجموعه ارگانهای فعال و مبارز جامعهٔ ما تحمیل کند. ما بیهوده کوشیدیم تا در کوشش برای برکنار نگاهداشتن کانون از درگیری در ماجراهای سیاسی، این حقیقت را نادیده و ناگفته بگذاریم و بهآن دامن نزنیم.”
آقای پرهام سالها بعد در مقالهای که برای بیبیسی نوشت به موضوع سفارت نیز اشاره کرد: “آنها (تودهای کانون) مسالۀ جدیدی را بهانه قرار دادند برای فشار آوردن بر ما و کانون نویسندگان و منحرف کردن ما از مواضع یک کانون صنفی- فرهنگی برای روی آوردن به سیاست هائی صرفاً سیاسی در جهت حمایت رسمی از هر اقدامی که حکومت جدید برای تثبیت حاکمیت خویش و آماده کردن مردم برای رسمیت بخشیدن به استبداد انجام می دادند، یعنی کاری که در چارچوب منشور و اساسنامۀ کانون نمی گنجید و به کلی خلاف آن بود. منظورم حملۀ دانشجویان معروف به پیرو خط امام به سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن کارکنان این سفارت برخلاف کلیۀ معاهدات بین المللی بود.”
آقای پرهام به روزی نیز اشاره میکند که به آذین پس از اشغال سفارت وارد جلسه کانون میشود.
“آقای به آذین را می دیدیم که در معیت آقایان سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی، و برومند- که چهار تن اخیر معمولاً یک قدم عقب تر از به آذین حرکت می کردند- ناگهان وارد کانون می شدند و به آذین، خطاب به ما پنج تن عضو هیات دبیران که تشکیل جلسه داده و به کار خود سرگرم بودیم فریاد می کشید و می گفت:” شما اینجا نشسته اید؟ ما هاج و واج می پرسیدیم” کجا باید بنشینیم آقای به آذین؟، و او در جواب انگشتش را به سمت سفارت آمریکا می گرفت و می گفت: ” آنجا، سفارت آمریکا. خلق آنجاست، و شما اینجا نشسته اید؟”
به گفته تعدادی از امضاکنندگان ظاهرا متن تلگرام را بهآذین تهیه کرده بود و اکنون از نگاه برخی از امضاکنندگان متنی “چاپلوسانه” بوده است.
چرا تودهای های کانون نویسندگان اخراج شدند؟
بهآذین و جدال در کانون نویسندگان
حزب توده و کانون نویسندگان ایران
جلال سرفراز، شاعر و نویسندهای که نامه به آیتالله خمینی را امضا کرده بود این نامه را واکنشی به عملکرد هیئت دبیران کانون در اخراج پنج نفر میداند و به بیبیسی فارسی میگوید: “من و امثال من هم در آن شرایط به شدت عصبانی بودیم و آن را امضاء کردیم، بی آنکه در محتوای آن زیاد دقیق شده باشیم. بعدها با دقت بیشتر در متن آن نامه احساس شرم کردم. چند سال پیش در یادداشتی در پاسخ سپانلو علیه تودهایهای کانون از جمله در اشاره به این نامه، آن را “سعایت نامه” نامیدم. تودهایهای کانون میتوانستند بزرگترین و آشتی ناپذیرترین اختلافها را با هیئت دبیران کانون داشته باشند. اما برخوردی این چنین نازل شایستۀ چنین روشنفکرانی نبود.”
او در مورد اشغال سفارت آمریکا و واکنش حزب توده در آن زمان گفت: “حزب توده پس از کودتای ۲۸ مرداد بزرگترین ضربهها را از آمریکا و و کارگزاران داخلیاش در ایران خورده بود و همواره مثل اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی و احزاب چپ موضعی ضد امپریالیستی و بهویژه ضد آمریکایی داشت، و “طبیعی” بود که زیر پوشش حمایت از جهتگیری آیت الله خمینی، از اشغال سفارت آمریکا پشتیبانی کند.”
علی امینی نجفی، نویسنده و روزنامهنگار که او نیز نامه را امضا کرده بود به بیبیسی گفت: “در نیمه سال ۱۳۵۸ دو دستگی در کانون کامل شده بود. اکثر اعضای کانون، متشکل از چپهای مستقل و چپهای افراطی، تودهایها را خائن میدانستند و تودهایها هم می گفتند که آنها از درک شرایط جامعه ناتوان هستند و به اردوی ضدانقلاب پیوستهاند.”
“ماجرای سفارت در چنین فضایی پیش آمد. طرفه آن که هر دو جبهه با تصرف سفارت همدلی داشتند. انقلاب در حال و هوایی به شدت ضدآمریکایی شکل گرفته بود و همه از هر ضربهای به امپریالیسم جهانخوار استقبال میکردند و اگر کسی خلاف این می گفت حتما فحش می خورد که لیبرال است و طرفدار بازگشت رژیم شاه.”
آقای امینی نجفی درباره انتخاب لحن نامه به آیتالله خمینی به من گفت: “نامه با همان ادبیات حزب توده نوشته شده. موضع خمینی در قبال حزب روشن بود و فقط دنبال بهانه یا فرصتی مناسب تا بساط حزب را جمع کند. حزب از روی خوشبینی یا خام طمعی خیال میکرد با چاپلوسی و خوش خدمتی می تواند خمینی را رام کند و از گزند حاکمیت اسلامی برهد. آن نامه با همین موضع نوشته شده. بزودی روشن شد که این محاسبه کاملا غلط بوده و بر پایه فرضیات نادرست شکل گرفته بوه. حزب آیتالله خمینی را قهرمان مبارزه ضدامپریالستی میدید. در حالیکه آقای خمینی به چیزی فکر نمیکرد غیر از ‘تکلیف الهی ‘ و این را بارها به صراحت گفته بود.”
بیانیه هیئت دبیران کانون نویسندگان
پس از انتشار این تلگرام هیئت دبیران کانون نویسندگان هم بر آن شد که حمایت خود را از “اقدام ضد امپریالیستی” دانشجویان خط امام نشان دهد.
هیئت دبیران کانون نویسندگان متشکل از احمد شاملو، غلامحسین ساعدی، محسن یلفانی، اسماعیل خوئی و باقر پرهام نیز نامهای تنظیم و منتشر کردند؛ با این تفاوت که نامه را خطاب به دانشجویان اشغالکننده سفارت (دانشجویان خط امام) نوشتند و نه به آیتالله خمینی.
در بخشی از بیانیه هیئت دبیران آمده است: “اقدام شما در لحظهای که امپریالیسم آمریکا شاه فراری را در دامان خود پناه داده است نشان داده که دانشگاه همچنان سنگر مبارزه در راه آزادی و استقلال میهن عزیز است و پرچم جهاد ضد امپریالیستی را قهرمانانه به دوش میکشد.”
”هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به نمایندگی از جانب کلیه اعضای این کانون وظیفه خود میداند که در این لحظات حساس به روح ضد امپریالیستی مبارزه مقدس شما درود بفرستد و آرزو کند که میهن ما در پرتو همبستگی و یکپارچگی همه نیروهای مترقی و ضد امپریالیست از سلطه جهانخواران بینالمللی رهایی یابد.”
باقر پرهام نویسنده این بیانیه سالها بعد درباره آن نوشت که هیئت دبیران کانون تصمیم گرفت که “برای خالی نبودن عریضه متنی کوتاه بنویسیم که در مضمون آن، حتی الا مکان، به قول معروف، نه سیخ بسوزد نه کباب.”
”نوشتن این متن کوتاه به عهدۀ من گذاشته شد. من کوشیده بودم، با ستایش از احساسات ضد امپریالیستی دانشجویان پیرو خط امام، به طور ضمنی بگویم که این کاری که کردهاید مبارزۀ ضد امپریالیستی نیست. تا چه حد در رساندن این معنا موفق شده بودم نمیدانم.”
آقای پرهام در مقالهای که در بیبیسی منتشر شد، نوشته که انتشار این بیانیه “از سر ناچاری” بوده است.
او مینویسد: “آقای سالمی، از اعضای کانون، داوطلب شد که این اطلاعیه را ببرد و به دیوار سفارت بچسباند. گویا دوتن از اعضای هیات دبیران، آقایان یلفانی و خوئی، نیز همراه او رفته بودند. نسخه ای را هم برای روزنامۀ اطلاعات فرستادیم، که به گفتۀ دوستم محسن یلفانی، چاپ و منتشر کرده بود و به دنبال آن هم گویا تلگراف تبریک کانون نویسندگان شوروی خطاب به ما را که از کارمان حمایت کرده بودند، منتشر کرد.”
نظر محسن یلفانی را درباره نامه هیئت دبیران کانون پرسیدم. او تهیه و انتشار این نامه را “اشتباه بزرگی” خواند که در مقطعی به اعتبار کانون ضربه زد.
آقای یلفانی نیز انتشار این نامه را متاثر از شرایط آن روزها و فضای ضد امپریالیستی در جامعه و به خصوص در میان روشنفکران میداند.
“پیداست که ما تحت تاًثیر تحریکات اعضای تودهای کانون، و نیز جوّ متشنج و تهدیدآمیزی که در آن روزها به وجود آمده بود، قرار گرفتیم. انتشار بیانیه دربارۀ رویدادی نظیر اشغال سفارت یک کشور خارجی جزو وظایف کانون نویسندگان نبود.”
“همۀ ما، اعضای هیئت دبیران، اشغال سفارت را جزئی از برنامهها و عملیات جناح انحصارگر رژیم برای کسب قدرت بیشتر و کنار زدن دولت موقت میدانستیم. ولی در آن لحظه، به نظرمان رسید که امضای نامۀ بهآذین و دوستانش بوسیلۀ اعضای کانون ممکن است به تشدید اختلاف و دودستگی بیشتر در کانون بیانجامد. بعد از یک مشورت مختصر و سریع، تصمیم گرفتیم به اعضای کانون اطلاع دهیم که نیازی به امضای نامۀ جداگانۀ اعضا نیست و خود هیئت دبیران از جانب کانون بیانیهای دربارۀ اشغال سفارت آمریکا منتشر خواهد کرد.”
آقای یلفانی در پاسخ به این پرسش که آیا کسی از نویسندگان کانون به متنی نامه کانون اعتراضی نداشت گفت: “تا جایی که من میدانم هیچکس شکایت نکرد.”
خیلی نگذشت که با آغاز دستگیری و سرکوب گروههای سیاسی موج پشیمانی از حمایتهای از این دست آغاز شد.
در طول چهل سال گذشته کمتر کسی از امضاکنندگان از محتوای این دو نامه دفاع میکند. هر چند عده کمی چون کیومرث منشی زاده، که تلگرام به آیتالله خمینی را امضا کرده بود از موضع خودشان در آن زمان در سالهای بعد دفاع کردند.
امضاکنندگان دو نامه هرکدام سرنوشتی متفاوت پیدا کردند. عدهای از ایران خارج شدند و در تبعید درگذشتند ( سیاوش کسرایی و غلامحسین ساعدی)، عده زیادی از آنها به زندان افتادند (بهآذین، احسان طبری، هوشنگ ابتهاج)، یکی اعدام شد (هوشنگ ناظمی) و عدهای زیادی یا سالهاست در غربت بهسر میبرند (باقر پرهام، اسماعیل خویی، محسن یلفانی، محمدتقی برومند، فریدون تنکابنی) یا اگر در ایران ماندند با سانسور گسترده دولتی روبه رو شدند (احمد شاملو) تنها عدهای کمی بودند که همان سالها فعالیت سیاسی را کنار گذاشتند و به کار خود ادامه دادند.