.
قیام مردمان خاورمیانه عربی بر علیه استبداد برای رسیدن به آزادی که “بهار عربی” نام گرفت جز در کشور آغازگر آن یعنی تونس، سبز نشده نه تنها خزان که به زمستان سخت دچار شد. قیام برای آزادی و نبرد برای رهایی از استبداد وقتی به جنگ داخلی انجامید بهانه خوبی داد بدست “مدافعان وضع موجود” که حکم قطعی دهند هر نوع تلاش برای تغییر، لاجرم به عاقبتی چنین سخت دچار خواهد شد پس برای این که “چنان نشوید، چنین بمانید”. آنان بدون اشاره به دلایل اصلی چنین روندی و با چشمپوشی عامدانه نقش دولتهای دخالتگر خارجی و حکومتهای مستبد منطقه که نه تنها با سرسختی و مقاومت در برابر خواستههای بهحق معترضین در خیابانها بلکه با گلوله بستن آنها در خیابان و بازداشتهای گسترده و شکنجه و اعدام، خشونت را به حد اعلای خود رساندند تمامی تقصیرها را به گردن معترضان انداختند که به شیوه کاملا مسالمتآمیز خواهان تغییر بودند!
در سوریه که نهایت این وضع (جنگ داخلی) بوجود آمد بهراستی کدامطرف ابتدا دست بهتیر شد و خشونت را آغازید؟ تظاهر کنندگان یا نیروهای دولتی؟ کدامطرف خشونت عریان را به نهایت رساند؟
در ماههای نخست که انبوه مردم معترض در خیابانهای شهرهای سوریه با آرامش فریاد تغییر سر میدادند اما سه اتفاق نسبتا همزمان رُخ داد یکی از جانب جمهوری اسلامی، دیگری توسط تزار سرخ جدید روس و آخری توسط حکومت بعثی سوریه.
حکومت سرگوبگر اسلامی که توانسته بود در سال ۸۸ اعتراضات مسالمتآمیز مردم کشور و بویژه حضور میلیونی معترضین در تهران را با شلیک تک تیراندازان و سپس با خشونت تمام از کشتن و زندان و شکنجه و تجاوز، مهار نماید؛ این تجربه را به “برادران بعثی سوریهای” خود آموخت تا آنان نیز با شلیک تک تیراندازان از بالای ساختمانها مردم معترض در خیابانها را نشانه روند که شاید با مرگ چندین نفر، آنها هم، چون مردم معترض ایران به خانههای خود برگردن. اما ترس بر معترضین سوری غلبه نیافت و آنان همچنان به اعتراض در خیابانها ادامه دادند و هر روز بر تعدادشان نیز افزوده شد.
حکومت بعثی سوریه حتی با تاسی از تجربه دیگرِ متحدین روحانی خود در حکومت اسلامی، چند روزی طرفداران خود را به خیابانها کشاند تا با “نمایش تصویری” توسط تلویزیونها سوری و ایرانی و روسی و با نمایش مکرر آنها، مردمی بودن حکومت را به رُخ مخالفان داخلی و جهانیان بکشد و ۹ دی آنجا را رغم بزند، که باز هم افاغه نکرد.
همزمان با برادران روحانی، رفقای روسی نیز وارد کار شدند تا به شیوه مالوف خود با “بزرگنمایی خطر القاعده” هم غرب را از حمایت معترضین برحذر دارند و هم با تبلیغات وسیع در افکار عمومی جهان، به توجیه پیشاپیش خشونت عریان حکومت سوریه بپردازند. در حالیکه حضور القاعده در آن زمان(در سالهای نخست اعتراضات در سوریه) نه تنها یک امر واقعی که کاملا یک ترفند بود! ترفندی که دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی نیز با بوق و کرنا در آن دمید!
و اینگونه شد که حکومت بعثی وقتی حمایت هر دو متحد خود را نه تنها در نظر که بصورت عملی با خود دید، بجای گام نهادن در “مسیر بنعلی” به “راه سرهنگ” رفت. راهی که از محاصره شهرها آغاز شد و از دل جنگ داخلی امتداد یافت و نکته اینجاست که قبل از این که مردم معترض دست به اسلحه ببرند، این بخشی از ارتش سوریه بود که با پیوستن به مردم، در مقام دفاع از آنها برآمد و به مقابله مسلحانه برخاست.
مقایسه کشور ما با شرایط وخیم منطقه یکی دیگر از ترفندهاست که بویژه در چند ماه قبل از برگزاری انتخابات هر دوره، بسیاری بدان متوسل میشوند، هم حاکمان “نظام قیفی” و هم نیروهای درون سیستم و برون سیستم تا بگویند “هرگونه تلاش برای تغییر، ناگزیر به جنگ داخلی منجر میشود پس همین را که دارید، قدر بدانید”!
اینان اما به عمد به دو نکته هیچ اشارهای نمیکنند:
1⃣در ایجاد وضعیت ناامن و جنگهای داخلی منطقه که عوامل بسیاری دخیل بودهاند از جمله عوامل داخلی و خارجی، چرا هیچگاه به نقش حکومت اسلامی در این معرکهها و “آتشبیاری این معرکهها” اشارهای نمیکنند؟!
2⃣چرا هیچ اشارهای به نمونه نسبتا موفق بهار عربی یعنی وضعیت تونس نمیکنند؟! کشور آغازگر قیامهای مردمی که از قضا با تمامی مشکلات و موانع توانسته تاکنون با موفقیت نسبی هم در مسیر آزادی گام بردارد و هم امنیت جامعه را تامین نماید. تجربه موفقی که برخلاف ادعاهای حاکمان اسلامی و نیروهای سیاسی مدعی، نشان داد آزادی و امنیت امریست مکمل هم، نه در تقابل با هم! و این یعنی حتی در همین منطقه پرآشوب و بلاخیز هم میتوان خواهان تغییر شد؛ و تغییرخواهان بدون برهم زدن امنیت عمومی، قادرند در مسیر اصولی و درست آزادی گام بردارند و کام گیرند.
پس چرا سوریهای شدن؟! و ما را چرا با “تونس” مقایسه نمیکنید؟!