چرا تلاش های یکصدساله ملت ایران با وجود دو انقلاب مشروطه و انقلاب 57 به دموکراسی ختم نشد ؟؟

یکصدسال پیش در چنین سالها و در اوایل قرن بود که حکومت قاجار سقوط کرد
حکومتی که در دوران آخرین پادشاه آن مردم در فقر و فلاکت و استبداد و فساد خواص حکومتی و آقازاده هایش  بسر می بردند و آمدن حکومت پهلوی از دل انقلاب مشروطه  نور امیدی در دل ایرانیان بود .

رضاشاه اولین رهبر و پادشاهی بود که سوگند پادشاهی خود را در برابر نمایندگان مردم در مجلس برآمده از انقلاب مشروطه  بر زبان آورد و قول داد که چنان ایران را آباد و ثروتمند کند که مردم کشورهای دیگر آرزو کنند که کاش در ایران به دنیا می آمدند..

انقلاب مشروطه ، بزرگترین دستاورد ایرانیان پس از ۲۵۰۰ سال ، امر کردن حاکم و یا رهبر مادام العمر بود
بعداز انقلاب مشروطه قرار بود که بعد از آن سرنوشت ملت بر اساس حرف رهبر مادام العمر نباشد و کشور برای اولین بار دارای قانون اساسی و مجلس نمایندگان مردم شود که هم رهبر مادام العمر و هم ملت تابع قوانینی که نمایندگان منتخب ملت تصویب می کردند ،شوند ..

دستاورد بزرگ انقلاب مشروطه این بود…
دیگر این رهبر مادام العمر نبود که برای مردم قانون تعیین می کرد و یا  کشور بر طبق نظر و حرف او اداره شود ، بلکه نمایندگان مجلس بودند که قوانین کشور را می نوشتند و اختیارات رهبر مادام العمر را مشخص می کردند ..

دلایلی که باعث انقلاب در سال ۵۷  بر ضد حکومت برآمده از انقلاب مشروطه شد این بود که مردم دیدند اگر باز  یک فرد بصورت مادام العمر در رأس قدرت کشور باشد می تواند توسط افراد بانفوذ وفادار به خود نهادهای دموکراسی و انتخابی کشور را در قبضه خود در آورد و آنها  را بی خاصیت کند ..
بطوریکه مردم هیچ کس و یا تعدادی معدود را در قدرت داشته باشند و نظرات آنها در اداره حکومت نادیده گرفته شود..

این بود که مردم در سال 57 قدرت نظام برآمده از انقلاب مشروطه را به زیر کشیدند و در رفراندوم سال ۵۸ به جمهوری اسلامی رأی دادند..

مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند که همان طور در جمله بندی آن می بینید اول جمهوریت باشد  و بعد اسلامیت ..
یعنی ریس جمهور منتخب ملت بعنوان شخص اول مملکت قدرت را برای مدت معینی که در قانون اساسی نوشته شده به دست بگیرد و بخاطر مسلمان بودن مردم ، یک نفر از مراجع عالیقدر شیعه ، بعنوان ولی فقیه  ناظر بر قوانین اسلامی باشد ..

و این چنین بود که خمینی بعنوان اولین رهبر اسلامی که در آن زمان مورد قبول همه جناح های سیاسی کشور بود انتخاب شد به  قم رفت ..

دولت بازرگان بدلیل دخالت  هواداران آیت الله خمینی در اداره کشور ، منجمله حمله به سفارت آمریکا ، از قدرت کنار رفت و بنی صدر بعنوان منتخب ملت  و اولین ریس جمهور ایران قدرت را بدست گرفت .

تا دوران بنی صدر،  قدرت به معنای واقعی کلمه در دست ریس جمهور و  مردم بود و همه گروه های سیاسی در مجلس و یا دولت نفوذ داشتند و نظارت استصوابی و رد صلاحیت اشخاص معنی نداشت ..

اکثر هواداران آیت الله خمینی به  مجلس راه پیدا کرده بودند و در اولین قدم فرماندهی کل قوا را از دست ریس جمهور گرفتند و در قدم بعدی ریس جمهور را عزل کردند و در اینجا بود که آیت الله خمینی به عنوان رهبر مذهبی و ولی فقیه از قم به تهران آمد و قدرت را بدست گرفت
آمدن خمینی به پایتخت ، شروع حکومت اسلامی و یا جمهوری آخوندی بود که دیگر در عمل آن جمهوری اسلامی که در آن شخص اول مملکت جمهور مردم بود و بعد اسلام معنی نداشت و ریس جمهوری به یک مقام تشریفاتی که هیچ گونه اختیاراتی در اداره امور مملکتی نداشت ، تبدیل شد..
همه ریس جمهور های بعداز انقلاب می گویند که ما فقط تدارکاتچی بودیم و تصمیمات در جای دیگری گرفته می شود

به بهانه جنگ با عراق ، انقلابیونی که در انقلاب سال 57 نقش  داشتند و با قدرت و جایگاه مادام العمری مخالفت کرده بودند از صحنه سیاسی حذف شدند و بزرگترین مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور کلید خورد.

نهادهای انتخابی  عملا با نظارت استصوابی و رد صلاحیت ها خاصیت خود را از دست دادند و از صندوق رای فقط هواداران اشخاص مادام العمر کشور  بیرون آمدند ..

در طول این ۴ دهه ، اعتراضات مردم بخاطر نادیده گرفته شدن ، سرکوب شد ، تا اینکه در انتخابات سال ۸۸ میرحسین موسوی به مردم قول بازگشت به وعده ها و آرمان های انقلاب سال 57 و بازگشت به جمهوری اسلامی که مردم در رفراندوم سال ۵۸ به آن رای داده بودند را داد ولی او هم توسط اقتدارگرایان به حصر و زندان افتاد..

امروزه خیلی از مردم به این نتیجه رسیدند که با حکومت مادام العمر فعلی یک عقب گرد تاریخی به دوران قاجار کردند و  همه آن پیشرفت هایی که در انقلاب مشروطه و انقلاب سال 57 با خون هزاران شهید  بدست آورده بودند را برباد رفته می دانند ..