خانه / مقالات / چشم‌انداز رسیدن به قله ها  از نگاه پسر قالیباف :محمدحسین روانبخش

چشم‌انداز رسیدن به قله ها  از نگاه پسر قالیباف :محمدحسین روانبخش


‌‏بلاد کفر مثل ایران اسلامی نیست.

دعوای حقوقی پسر محمدباقر قالیباف برای دریافت اقامت کانادا از زوایای مختلف نقد و تحلیل شده، اما به این نکته کمتر اشاره شده که اصرار او برای رفتن،  نشان دهنده‌ی شناخت و تحلیل نومیدانه‌ای است که این آقازاده و آقازاده‌های مشابه، از مدیریت پدران‌شان و نتیجه‌ی آن، یعنی آینده‌ی این کشور دارند!

تکلیف مردم با بازی تبلیغاتی «پیشرفت» که معلوم است. 
اگر روزی هزاران بار از تریبون‌های مختلف فریاد بزنند که قطار پیشرفت سرعت گرفته، ما در حال رسیدن به قله هستیم و اقتصاد و مدیریت‌مان باعث حسادت کشورهای غربی است!
نه تنها هیچ فایده‌ای ندارد!
بلکه باعث انزجار بیشتر مردمی می‌شود که بی‌عرضگی و بی‌لیاقتی را با پوست و خون‌شان تجربه می‌کنند.

موج مهاجرت هم نشان‌دهنده‌ی ناامیدی مردم از آینده‌ای است که هیچ چشم‌انداز مثبتی در آن نیست..

اما برای امثال پسر قالیباف چطور؟

آن‌ها چرا امید ندارند تا از نوک قله همه جا را تماشا کنند؟

این امر البته مختص پسر قالیباف نیست و عمومیت دارد…
چنان که سال گذشته یکی از نمایندگان از تریبون مجلس اعلام کرد که فرزندان ۵۴۰۰ نفر از مسئولان در خارج از کشور هستند.

جواب شاید این باشد که این آقازاده‌ها بسیار پیش و بیش از مردم، عمق فاجعه را درک کرده‌اند و آینده را به عینه پیش چشم خود می‌بینند.

این آقازاده‌ها قابلیت، توان و میزان لیاقت پدران‌شان را از کودکی در خانواده می‌بینند و درک عمیقی از ان دارند..
آن‌ها مناسبات قدرت را می‌شناسند و درک می‌کنند که اگرچه کوتاه‌مدت به نفع آن‌هاست و برای‌شان ثروت و امکانات می‌آورد اما در درازمدت چیزی باقی نمی‌گذارد..
آن‌ها جایی را طلب می‌کنند که بتوان به دور از ریا و ادا زندگی کرد…
و برای همین نه امیدی به آینده کشور دارند
و نه حاضرند همین الان هم اینجا بمانند!

چشم‌انداز کشور از نزدیک قله و در نگاه فرزندان مسئولان، خیلی وحشتناک‌تر از چیزی است که ما می‌بینیم.

و اما بعد؛
مردم شریف ایران، مناظرات انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ را یادتان هست؟
قالیباف در برنامه زنده و جلوی دوربین‌ها کاغذی را به دست گرفت و به مردم نشان داد که در آن لیست اموال خودش و خانواده‌اش را اعلام می‌کرد.
موجودی حساب الیاس یک میلیون تومان پول نقد و یک پاترول اسقاطی و یک دستگاه موتورسیکلت بوده و پدرش هم که چیز خاصی ندارد.

از هزینه‌های مهاجرت که خبر دارید!
بگذریم…
حرفی که این دو سه روز از مخاطبان زیاد شنیده‌ام این است که:
ببین چه مملکتی ساخته‌اند که حتی بچه‌های خودشان هم حاضر نیستند در آن بمانند و مهاجرت می‌کنند…

من شخصاً به این موضوع هم کاری ندارم و سوال دیگری دارم:
آیا بر اساس پروتکل‌های موجود، کسی که یکی از اعضای درجه اول خانواده‌اش در حال گرفتن اقامت و تابعیت کشوری که رسماً در موضوع تخاصم قرار دارد [و حتی ندارد] می‌تواند در جایگاه ریاست یک قوه مهم مثل مقننه بنشیند؟!
آیا اعضای شورای نگهبان و به تبع آن نهادهای نظارتی و امنیتی چشم خود را روی این موضوع بسته‌اند و با علم به این صلاحیت قالیباف را تأیید کرده‌اند؟!
آیا شورای نگهبان و نهادهای نظارتی و امنیتی در بررسی صلاحیت‌های فردی، بعضی اشخاص را خودی و برخی دیگر را خودی‌تر می‌دانند و به راحتی چشم‌هایشان را می‌بندند؟!

البته این اتفاق مسبوق به سابقه بوده و آن هم تأیید صلاحیت مصطفی میرسلیم برای کاندیداتوری ریاست جمهوری است، کسی که پسرش با سازمان مجاهدین خلق همکاری می‌کرده و به این جرم محکوم و مدتی هم در زندان به سر برده است!