.
وضعیتی در بازی شطرنج وجود دارد که بازیکن شطرنج نه کیش است نه مات، نه پات است و نه آچمز، حق حرکت دارد اما آرزو میکند ای کاش این حق را هم نداشت؛ حق حرکات بسیار دارد اما فایدهای ندارد چون هر حرکتی بکند با حرکت بعدیِ حریف، مات میشود. به این حالت اصطلاحاً «زوگزوانگ» یا حرکت اکراهی گفته میشود.
ایران پس از ۴۴ سال امروز به وضعیتی در صحنه شطرنج سیاست بینالملل رسیده، که نه کیش است، نه مات شده و نه در شرایط پات قرار دارد
اکنون در برجام حضور دارد اما عملاً هیچ حرکتی صورت نمیگیرد و هیچ سودی از آن نمیبرد…
بیحرکت است اما حق حرکت دارد و میتواند این وضعیت را ادامه دهد یا از آن خارج شود ولی نتیجه هر دو انتخاب برایش هیچ است.
میتواند FATF را تصویب کند و به شبکه بینالمللی حساب و کتابهای پولیِ بپیوندد و دروازهی پولشویی را ببندد اما مبتلا به مصیبتهای دیگر میشود.
میتواند در همین حالتی که الان قرار دارد بماند و نابودی و اضمحلال کشور و مردم را با چشم باز و با توسل به سرکوب نظاره کند و یا لاجرم دست به حرکتی بزند.
نمیتواند حرکت هم نکند، چون در داخل به شدت تحت فشار است، اقتصادش کاملا فرو پاشیده و در آستانه فروپاشی حتمی اجتماعی هم هست.
بلایای طبیعی و بعضاً خودساخته و ویرانی بخش عظیمی از شهرها و زمینهای حاصلخیز کشاورزی و نارضایتی عمومیِ مردم از خدمات ناقص و بیهدفِ دولت و هزاران معضل و مصیبت دیگر که مانند تار عنکبوت گرداگرد این حکومت را فراگرفته، دارد تتمهی مشروعیتش را هم از بین میبرد و هر لحظه امکان دارد با شورش کور عظیم گرسنگان مواجه شود.
حکومت میتواند دست به یک حرکت انتحاری بزند مانند خروج از برجام و دوباره فعالیت هستهایاش را از سر بگیرد یا یک موشک شلیک کند به طرف اسرائیل اما با کدام پشتوانه؟!
با کدام اقتصاد؟!
با این وضعیت فروش نفت؛ یعنی نفت در برابر غذا و دارو و در شرایط بغرنج و رنجآور اقتصاد داخلی، که هر روز مردم گرسنهتر و متلاشیتر از پیش میشوند.
نظام در بررسی و تصویب لایحه بودجه کشور دچار سرگیجه شده، دچار توهم است، چون نمیداند اصلاً آیا میتواند نفتی صادر کند یا نه؟! به چه مقدار و چگونه؟! به کدام کشور متقاضی؟! آیا اساساً مشتریای برایش مانده؟!
و اگر هم صادر کرد به چه قیمتی و اصلأ چگونه پول آن را دریافت کند؟!
با این فشار سهمگین تحریمی از سوی ایالات متحده و این که اساساً با این رشد تورمی افسار گسیخته و کمبودها از آنسو با نارساییها و اعتراضات جسته و گریخته داخلی چه کند؟! این که طی مدت یک سال گذشته چه در تورم نقطه به نقطه، چه در تورم سالانه، ارزش پول ملی بیش از ۲۰۰درصد کاسته شده و چگونه میتواند حقوق کارمندان را افزایش دهد؟! اگر هم بخواهد افزایش دهد با کدام منابع؟!
مشکل جمهوری اسلامی از آن جایی آغاز شد که سیاست استراتژیک خود را بر خلاف همه کشورهای دنیا بهجای آرایش بر مبنای منافع ملی، بر مبنای سست و غیرعقلانیِ منافع ایدئولوژیک خود تبیین و تعیین کرد.
حساب و کتاب جمهوریاسلامی در مواجهه با جهان خارج نیز، نه هیچگاه بر اساس منافع ملی و سنجش سود و زیان آنی مصالح کشور و رفاه مردم کشورش نبوده و نه بر اساس مشی آیندهنگرانه، بلکه همواره این بوده که در رابطه با فلان کشور آیا میتواند به گسترش منافع ایدئولوژیک خود دست یابد یا خیر…!!
وگرنه، کیست که نداند فیالمثل رابطه با دیکتاتوری بدنام به نام بشار اسد و ایضاً با این سوریه لتوپار شده تنها موجب زیان ملی و در خطر افتادن منافع استراتژیک و زوال اقتصاد کشور و در نهایت به متلاشی شدن بنیان حکومت خویش میشود که هم اینک در آستانه آن قرار گرفت…
این که دل بسته است به حمایت دو اختاپوس و راهزن بینالمللی “روسیه و چین”، این دو کشور بر خلاف تصور ما مبنای سیاست خارجیشان همواره غایت انتفاع ملی و تأمین منافع کشورشان بوده و اولویت نخستِ تدابیر سیاسیشان بهرهکشی از کشورهای بحرانزده با حداکثر توان است و اگر گاهی در سطوح کلان بینالمللی دست به حرکتهایی میزنند نه با هدف حمایت از ما، بلکه با هدف ایجاد توازن قوا و حفظ هژمونی قدرت و صیانت از بازار تجاریِ خود و تامین آن در برابر توان بالای اقتدار آمریکا و اروپاست.
پیوست:
گری کاسپاروف معتقد است “زوگزوانگ” وحشتناکترین وضعیت در بازیِ تماما فکری شطرنج است که یک بازیکن ابله در نهایت بدسلیقگی میتواند خودش را در آن وضعیت غیرقابل بازگشت گرفتار کند. این وضعیت مرگبار از هر صدهزار دفعه تنها یک بار اتفاق میافتد و از دردناکترین انواع خودکشیهای شطرنجی است….