تقلیل هویت زن مسلمان به حفظ حجاب :دکتر جعفرنکونام

تعریف هویت
هویت را عبارت دانسته‌اند از مجموعۀ مشخصاتی که یک فرد یا جمعیتی را از سایر افراد یا جمعیت‌ها متمایز می‌سازد. از این تعریف دو نکته دانسته می‌شود:
اولا) هویت هم دربارۀ فرد به کار می‌رود و هم دربارۀ جمع؛ لذا هم می‌توانیم از هویت یک شخص معین سخن بگوییم و هم از هویت یک جمعیت مشخص؛ به همین رو از «هویت زن مسلمان» به عنوان اسم جنسی که تمام زنان مسلمان را دربر می گیرد، سخن گفته شده‌است.

ثانیا) هویت به مجموعۀ مشخصات یک فرد یا جمعیت اطلاق می‌شود؛ نه یک مشخصۀ خاص. گویا پیش‌فرض این است که یک مشخصۀ خاص هرگز تعیین‌کنندۀ هویت یک فرد یا جمعیت نیست.

2️⃣ نقد نقش هویتی حجاب زنان
برخی هویت زن مسلمان را به «حفظ حجاب در غیر وجه و کفین» تقلیل دادند و آن را مترادف با «عفاف» شمردند؛ اما این مخدوش به نظر می‌رسد؛ زیرا:

اولاً، چنان که آمد، هویت به «مجموعۀ مشخصات متمایزکننده یک فرد یا جمعیت» از سایر افراد و جمعیت‌ها اطلاق می گردد، نه یک مشخصۀ خاص؛ چون بسا ذیل یک مشخصه‌ای مثل حجاب، افراد غیرمسلمان هم بگنجند؛ چنان که زنان یهودی ارتدوکس یا زنان راهبۀ مسیحی هم حجاب دارند، اما مسلمان نیستند؛ بنابراین تقلیل هویت زن مسلمان به حجاب، «مانعیت» ندارد و غیر زن مسلمان را هم شامل می‌شود.

ثانیاً، تقلیل هویت زن مسلمان به حجاب، «جامعیت» هم ندارد؛ چون اکثریت زنان مسلمان حجاب ندارند، اما در عین حال، ذیل عنوان زن مسلمان می‌گنجند. بسیار آشکار است که در تعریف هویت یک جمعیت، باید مشخصه‌ای را ذکر کرد که میان تمام افراد آن جمعیت مشترک باشد و این در حالی‌ست که هرگز حجاب، یک مشخصۀ مشترک تمام زنان مسلمان نیست.

ثالثاً، مترادف ساختن «حجاب» و «عفاف» خلاف واقع است؛ چون هرگز چنین نیست که اگر زنی حجاب را رعایت کرد، لزوماً مرتکب اعمال منافی عفت نشود و نیز هرگز چنین نیست که اگر زنی حجاب را رعایت نکرد، مرتکب اعمال منافی عفت بشود؛ بنابراین، تعریف بی‌حجابی به بی‌عفتی نمی‌تواند صحیح باشد؛ چون هم خلاف واقع/ کذب است و هم یک اتهام غیراخلاقی به شمار می‌رود.

رابعاً، تقلیل هویت زنان مسلمان به حجاب، بسی ظاهرگرایانه است. بسا اگر هویت زنان مسلمان به «عفت» تعریف می‌شد، به‌مراتب بهتر بود. اگرچه چنین تعریفی نیز نه جامع است و نه مانع؛ چون بسیاری از زنان غیر مسلمان هستند که عفیف‌اند و نیز بسیاری از زنان مسلمان هستند که عفیف نیستند.

خامساً، چنان می‌نماید که تعریف هویت زن مسلمان به زن باحجاب، چنان که فقط وجه و کف دو دست پیدا باشد، یک تعریف «انشایی و توصیه‌ای» است؛ نه یک تعریف «اخباری و توصیفی»، یعنی خواسته‌اند، بگویند: «زنان مسلمان باید حجاب را با این غلظت رعایت کنند و گرنه مسلمان نیستند»؛ اما محل سؤال است که کدام فقیه، شاخصۀ زن مسلمان را این‌گونه تعریف کرده‌است؛ طوری که هرکس را که حجاب را رعایت نکرده‌باشد، غیرمسلمان به‌شمار آورده‌باشد؟

3️⃣ تعریف صحیح هویت زن مسلمان
ما اگر بخواهیم یک تعریف توصیفی جامع و مانعی از تعریف زن مسلمان به دست بدهیم که تمام زنان مسلمان جهان را در تمام کشورها و تمام اعصار شامل بشود و غیر آنان را شامل نشود، باید بگوییم، زن مسلمان دارای مشخصات ذیل است:

اولاً، زن مسلمان، زنی‌ست که خود را مسلمان می‌شمارد ولو آن که بسیاری از عقاید مشهور مسلمانان را نداشته‌باشد و یا بسیاری از مناسک دینی را بجا نیاورد. واقعیتی که امروزه در میان مسلمانان مشاهده می‌شود، این است که مسلمان بودن فقط یک نام هویتی‌ست؛ مثل ایرانی بودن؛ چنان که یک نفر به صرف این که خود را ایرانی بخواند، ایرانی دانسته می‌شود، ولو آن که در ایران هم زندگی نکند.

ثانیاً، زن مسلمان، زنی است که منکر مسلمان بودن خودش نباشد؛ اما اگر زن مسلمان‌زاده‌ای بگوید که من از اسلام خارج شدم و دیگر مسلمان نیستم، بدیهی‌ست که نمی‌توان او را زن مسلمان نامید.

به موجب آنچه آمد، تقریباً باید گفت که به نحو توصیفی، نمی‌توان هویتی برای زن مسلمان تعریف کرد؛ چون امروزه از مسلمانی فقط «یک نام» مانده‌است. البته به‌نحو توصیه‌ای، هر شخص یا جمعیتی می‌تواند تعریف دلخواه خود را از زن مسلمان به‌دست بدهد؛ اما بدیهی‌ست که چنین تعریفی نمی‌تواند جامعیت داشته‌باشد. برای مثال، بنیادگرایان اسلامی ممکن است، هویت زن مسلمان را با مشخصات ذیل تعریف کنند:
▪️اولاً، حجاب را در غیر وجه و کف دو دست رعایت کند؛
▪️ثانیاً، رابطۀ نامشروع برقرار نکند؛
▪️ثالثاً، عقاید دینی نظیر وجود خدا و قیامت و نبوت را باور داشته‌باشد؛
▪️رابعاً، مناسک دینی نظیر نماز و روزه را برپا بدارد؛
منتها قریب به اتفاق مسلمانان جهان، هرگز رعایت حجاب با چنان غلظتی را به عنوان یک مشخصۀ زن مسلمان نمی پذیرند.