.
حکومت اسلامی هر چیزی را که از مردم گرفته باشد، اما نتوانسته حتی با وجود تمامی تلاشهای تبلیغاتی خود، یک چیز را از اکثریت مردمان این کشور بگیرد؛ و آن؛ “مقایسه اکنون و گذشته” است. مقایسهی دو دورهی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب که با گذشت چهار دهه، اما همچنان در میان مردمان جاری و ساریست.
بدین جهت نه فقط حاکمان اسلامی که در مجموع، مجموعهی انقلابیون پنجاهوهفتی برای بیاثر یا کماثر کردن این مقایسه، آن را یا “امر نوستالژیک” میخوانند، یا ناشی از “امر تبلیغی”
“امر نوستالژیک” میخوانند تا آن را در حد یک امر نازل اجتماعی جا بزنند که بزعم خود، آن را غیرواقعی بنمایانند نه یک امر اجتماعی واقعی!
ناشی از “امر تبلیغی” میخوانند آن را و مدعیاند که این مسئله توسط یکی دو شبکهی “تلویزیون ماهوارهای معاند” در سالهای اخیر بوجود آمده و پُررنگ شده است! که با این ادعا، بزعم خود بتوانند آن را یک امر سطحی و زودگذر نشان دهند نه یک امر عمیق و ادامهدار!
در عالم واقع، واقعیتها اما نشان از آن دارد که:
1⃣ یاد گذشتهی اینچنین(یاد دههی ۵۰)، برآمده از یک واقعیت است؛ نه صرفاً یک امر نوستالژیک. اگر “مبنا” نوستالژیک باشد، پس چرا گذشتههای دورتر مثل دهههای سی و چهل به یاد مردم نمیآید؟!
یا چرا مردمان به یاد گذشتههای نزدیکتر در دو دههی شسصت و هفتاد، نمیافتند تا از آن دههها، بعنوان دورههای خوب یاد کنند؟!
2⃣ این یاد، حاصل تبلیغات نیست؛ که اگر تبلیغات حاصلی داشت، باید مردم تحت تاًثیر تبلیغات درازدامن شبانهروزی چهار دههای دستگاههای جورواجور پُرسروصدای حکومت اسلامی قرار میگرفتند که دوره قبل از انقلاب را بعنوان دورهی سیاهی و ناکامی مطلق بخورد چشم و گوش مردم داده و میدهند هنوز هم! نه آن تبلیغاتِ اندکشمار آن دیگران، آن هم در دورهای به این کوتاهی!
3⃣ برعکس ادعای پنجاهوهفتیها، توجه به گذشته بویژه توجه به دههی ۵۰، صرفاً بخاطر چند فیلم “آبدوغ خیاری گوشتکوب سالار” نیست که بخواهند با طعنه، آن را پُررنگ نمایند تا بدین شیوه، عوامل اصلی را به زعم خود کمرنگ سازند! چون نهایت تاثیر چنین فیلمهایی بر قشرهای معدودی است که اصولاً آنها سیاسی نیستند تا بخواهند در تحولات سیاسی نقشیِ بازی کنند تا مؤثر باشند! چنین ادعایی یک توهین آشکار است به شعور جمعیِ مردم و بویژه جوانان و حتی نوجوانان آگاه شدهی این روزهای میهن.
4⃣ این مقایسه، فقط به وضعیت دو دوره در داخل ختم نمیشود، بلکه وقتی این دو دوره را، با وضعیت کشورهای همسایه مقایسه میکنند و تفاوتها را میبینند و میسنجند که در آن زمان ما کجا بودیم و آنها کجا و اکنون بعضی از همان کشورها بویژه ترکیه و چند کشور عرب جنوب خلیجفارس به چه میزان از آبادانی و سازندگی رسیدهاند و ما کجا هستیم؛ مردم خودبخود یاد آن دوران میافتند که برایشان دورهی برتری تلقی میشود.
5⃣ توجه اینچنینی به گذشته نه تنها گذشتهگرائی بعنوان یک امر منفی نیست، بلکه مُهیا شدن زمینههای فکری لازم برای دستیابی دوباره به “وضعیت خوب” در “قالبی نو” بعنوان یک امر مثبتِ پویا در آینده است.
6⃣ ایرانیان و بویژه جوانان و “نوجوانان روزگار دیدهی این روزگار”، میخواهند دوباره به “مسیر تمدنیِ خود” بازگردند؛ تا این بار، در قالب یک “حکومت دمکراتیکِ ملی” شاهد آبادانی و شکوفایی دوباره کشورِ خود باشند همراه با آزادی هممهین در قامتِ شهروندان صاحب اختیارِ سهیم در تعیین سرنوشت خود برای دستیابی به “زندگی” و “سرزندگیِ” دوباره.
? همچنین:
۱- حکومتِ سلطنتی به پایان رسیده، اما مقایسهی مردمان همچنان برقرار است؛ در میزان آبادی و آبادانی کشور، در میزان رفاه عمومی، در میزان اعتبار پول ملی، درباره جایگاه کشور در رتبهبندیهای جهانی و… در دو دوره قبل و بعد از انقلاب؛ که این مقایسهها خود، مبناییست برای ارزیابی کامل حاکمانِ دو حکومت سلطنتیِ دائمالعمر در آن دوره، با حکومت جمهوری اسلامیِ دائمالعمرِ این دوره.
۲- این مقایسه، همچنین مبناییست جهت ارزیابی نیروهای سیاسی در کنشهای سیاسی بویژه شعارهای آنان در آن دوره، با واکنشها و توجیهگریهای آن نیروها در این دوره و در این روزها.
۳- این مقایسه، همچنین در پیِ آشکاری یک تناقض است: نیروهای انقلابی یادآوریهای پیاپی خود به کنشهای سیاسی یا بزعم خود مبارزاتی آن دوران را، امر کاملا واقعی بحساب میآورند و در انجام “یادآوریهای مناسکیِ خود” هیچ کم نمیگذارند! در عین حال اما همانها یادآوریهای مردمان از همان دوره را، نه یک امر واقعی، که آن را بطور قطع یک امر نوستالژیِ صِرف میخوانند!
نکته:
تحولات پیشرویِ اکنون و آیندهی جامعه، بیشتر از درون چارچوبهای قیاسی همین مقایسههای مردمان، بیرون میآید.
.