سوم ماه مه به نام ” روز جهانی آزادی مطبوعات ” از سوی یونسکو نام گذاری شده است . از مشروطیت به دنبال ” رسانه آزاد” هستیم اما دیدگاه ها در مورد کلمه “آزادی رسانه ” فرق دارد . برای برخی واژه ” رسانه آزاد ” رویائی و تلاش برای داشتن چنین ایده ای آنها را به یاد ” توقیف ” و ” سلب امتیاز ” و ” زندان ” و«مرگ» می اندازد .
از سوئی دیگر در سالهای اخیر با توجه به گسترش رسانه ها خصوصا درفضای مجازی و استفاده از اپلیکیشن هائی چون توئیتر و واتس آپ و تلگرام و اینستاگرام و … مقوله “رسانه آزاد ” به گونه ای دیگر به چالش کشیده شده است و مشاهده می کنیم در فضای مجازی “توهین ” و ” افترا ” و ” جعل اخبار ” و ” جعل واقعیت ” و ” تخریب ” و “سانسور و فیلترینگ “… به گونه ای افزون شده است که به نظر راه کاری برای کنترل آن وجود ندارد مگر عقل سلیم بتواند موفق شود و حکایت “آزادی ” مترادف با ” اغتشاش ” به زعم جاعلان و جاهلان نشود .
یکی از مباحثی که در سالهای اخیر از آن صحبت شده است تغییرات در یک جامعه و پوست اندازی آن است . عده ای معتقدند که یک جامعه باید با کار و ارتقا فرهنگی و در بازه زمانی بی گمان نه کوتاه مدت به آزادی و بی گمان آرامش می رسد و کار فرهنگی بر خلاف جاعلان و جاهلان فرهنگی این روزها تحمیل فرهنگ خاص که مصداق واقعی بی فرهنگی است بی گمان نمی تواند باشد
در مورد “آزادی مطبوعات ” و اصولا “آزادی رسانه ” نقش فرهنگ سازی حیاتی است
اولین روزنامه ایرانی یک صد و هشتاد وهفت سال پیش به نام ” کاغذ اخبار ” که ترجمه فارسی از واژه روزنامه به زبان انگلیسی * بود به چاپ رسید اما نخستین روزنامه جهان دویست و سی و سه سال قبل از ” کاغذ اخبار ” چاپ شده بود! این بیش از دو قرن تفاوت رسانه ای نشانه روشنی برای فاصله فرهنگ رسانه ای و مقوله استفاده صحیح و تعریف آزادی رسانه دارد . باید مطمئن بود که “آزادی رسانه ” تنها توسط مخاطبین آن تضمین می شود مخاطبینی که با ارتقا فرهنگ به مدد آموزش صحیح نقد معنی ” نفرت ” و ” تخریب ” و” دشمنی” و… برایشان ندارد و به هر قیمتی حاضر به رسانه ای شدن نبوده و در پی دانائی بجای نمایش دیکتاتورهای و جهل درونشان باشند . باید گفت ” رسانه آزاد ” بدون انسانهای آزاد اندیش و با دانش و فرهنگ و صبور رویائی ناممکن است و در حد شعار چون ادعای فرهنگ چند هزار ساله ملت ما و بیشتر حکایت توهم دارد چون آزادی رسانه که جایگاهی فراتر ازرویا برایمان پیدا کرده است افسوس