فقط کسی که مغزش را شستوشو داده باشند ممکن است با آمریکا مخالف باشد
«مغزش را شستوشو دادهاند!»
احتمالاً این جمله را وقتی دیگران دربارۀ آدمهای تندرو و سازشناپذیر حرف میزنند شنیدهاید.
در فرهنگ ما کسی که شستوشوی مغزی شده، چند خصوصیت دارد:
با سبک زندگی آدمهای عادی جامعه مشکل دارد، از چیزهایی که بقیه از آنها لذت میبرند، بدش میآید؛
قدرت تفکر مستقل ندارد و گوش به فرمان آدمهایی افراطیتر از خودش است؛
و از همه مهمتر از «آزادی» گریزان است.
به همین خاطر است که از نظر برخی از نویسندگان قرن بیستمی، حکومتهای استبدادی علاقۀ زیادی دارند تا شهروندانشان را شستوشوی مغزی بدهند.
شرایط نبود آزادی پیش از قرن بیستم، معمولاً با «بردگی» توصیف میشد.
اما با از میان رفتن نهاد بردگی، نمادهای فرهنگی جدیدی ساخته شد تا مشخص کند که آدمِ آزاد چگونه آدمی باید باشد.
با شروع جنگ جهانی دوم، در آمریکا تصویر تازهای از نقطۀ مقابلِ انسانِ آزاد ساخته شد. این بردههای جدید، شهروندان دولتهای استبدادی بودند.
آلمان در دوران هیتلر و همینطور روسیه در دوران استالینْ نماد این دولتها بودند.
آمریکاییها میگفتند مردمانِ چنین جوامعی بعید است عاقل و آزاداندیش باشند، بلکه قاعدتاً فریبخوردگانی هستند که شستوشوی مغزی شدهاند.
لذا تفکری بسیار ریشهدار به وجود آمد که میگفت انسانهای ماشینی، جزئی جداییناپذیر از دولتهای استبدادیاند. تصویری که در رمانهایی مثل ۱۹۸۴ بسیار آشکار است.
در این تصویر تکنولوژیهای مرموز و پیچیدۀ ارتباطی که ذهن آدمها را دستکاری میکند نیز جایگاه ویژهای داشت.
گویا دیکتاتورها به الگوریتمهایی برای مسلطشدن بر ذهن انسانها مجهز شده باشند.
با تصور آدمهایی که با ابزارهای تکنولوژیکِ ناشناخته از توانایی اندیشیدن محروم شدهاند، آن دسته از انتخابهای «آزاد» که آمریکاییها در اختیار دارند -از کجا خرید کنند، چه نوع سبک زندگیای را برگزینند و…- ناگهان بهمثابۀ بخشی جداییناپذیر از انسانیت پدیدار شد.
بدینترتیب اتفاقی واقعاً عجیب رخ داد: از این به بعد، هر کس مثل آمریکاییها زندگی نمیکرد، یا اهداف و احساساتی متفاوت از آنها داشت، موجودی فریبخورده قلمداد میشد که عقلش درست کار نمیکند.
در سالهای اخیر که دیگر خبری از نازیها و اتحاد جماهیر شوروی نیست، نامزد جدیدی برای قدرتی که شستوشوی مغزی میدهد پیدا شده است:
هوش مصنوعی.
در نگاه داستاننویسان و فیلمسازان امروزی، هوش مصنوعی همان قابلیتهایی را دارد که نسلهای قبلاً به دولتهای فاشیستی نسبت میدادند:
ایجاد لشکری از انسان/رباتها که همه مثل هم فکر میکنند، میلی به آزادی ندارند و میکوشند تا به انسانهای آزاد، که از قضا همیشه آمریکاییاند، آسیب بزنند.
اسکات سلیسکر، پژوهشگری که دربارۀ تاریخ شستوشوی مغزی کار میکند، میپرسد:
چرا آمریکا در تمام این سالها دست از این ایدۀ بچگانه برنداشته است؟
از نظر او به این دلیل که شستوشوی مغزی، سکان هدایت بازنماییهای عامهپسند از برتری آمریکاست.
آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «تاریخ شستوشوی مغزی؛
از هیتلر تا «وستورلد»» که در سومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.