کعبه‌های آمال قلابی :ناصر دانشفر

نمی‌دانم که دنیا همیشه اینگونه بوده و یا اینکه نسل ما تنها نسلی است که تجربهٔ ظهور چندین مکتب فکری در جهان را داشته است؟
ما در مدت عمر کوتاه خود شاهد شکل‌گیری حکومت‌های مبتنی بر جهان‌بینی‌های خاص بوده‌ایم.
دیدیم که سوسیالیسم، لیبرالیسم، صهیونیسم و مذاهب، وقتی که لباس ایدئولوژی بر تن کردند، تا چه اندازه به مبانی رؤیایی بنیانگذاران آن نگرش وفادار ماندند.

ما ناباورانه نظاره‌گر اعمال و رفتار مغایر که هیچ، گاه متناقض با مفاهیمی بودیم که آن شیوهٔ نگرش با طرح آن، مردم را به بهشت موعود مدنظر خود دعوت می‌نمود.

سوسیالیسم، اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که هدف آن ایجاد نظم اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر برابری بود و بنا داشت به تمامی قشرها و طبقات جامعه سهمی برابر و هم‌اندازه در سود همگانی ارزانی دارد، چه در شوروی سابق، چه چین و چه در دیگر کشورهای معتقد به مبانی فکری مارکس، لنین و مائو، جز فقر و فلاکت برای مردمان و قدرت و ثروت بی حد و حصر برای حاکمان به ارمغان نیاورد.

یهودیان رادیکال که با تفکری آغشته به آپارتاید و به خاطر برکشیدن قوم موسی در گوشه‌ای از این کرهٔ خاکی، دست به تأسیس کشوری بر روی جنازه‌های مردم ساکن ناحیهٔ فلسطین زدند، در مدت بیش از هفت دهه چیزی جز جنگ و تبعات ویرانگر آن برای مردم اسرائیل به ارمغان نیاوردند.

ورود دوبارهٔ دین در قرن ماضی و پس از آن سابقهٔ ننگین در قرون وسطی که با نوید مدینهٔ فاضله‌ای فراتر از بهشت موعود پا به عرصه گذاشت، جز به نگاه طالبانی و مشی داعشی منجر نگشت و پس از گذشت نزدیک به نیم قرن، جز تنگدستی، محرومیت از حقوق اجتماعی، نابرابری حاصل از شکاف طبقاتی و زندگی در شرایط ترس و دلهره از آینده، نصیب مردمان نکرد.

دلمان را خوش کرده بودیم که لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری ریشه دارد و بر حقوق افراد و برابری فرصت پای می‌فشارد، به خلایق این مجال را خواهد داد که برای اولین بار در جهان نفس بکشند و حکومت‌ها را تابع منویات خویش نمایند.
ما خیال می‌کردیم که شاخه‌های گوناگون لیبرالیسم با آنکه سیاست‌های متفاوتی را برای نیل به جامعهٔ آرمانی پیشنهاد می‌کنند، ولی همهٔ آنها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند.

ساده‌لوحانه می‌پنداشتیم که تک‌تک حاکمیت‌های لیبرال به گسترش آزادی اندیشه، آزادی بیان، تحدید قدرت دولتها، نقش بسزای قانون و تبادل آزاد ایده‌ها خود را ملتزم می‌دانند. لیکن هر چه بیشتر زمان گذشت به شواهد و قرائنی برخوردیم که از این خواب خوش نیز هراسان پریدیم.

دنیای مثلاً مدرن سالهاست نشان داده که بر ادعاهای خود هیچگونه پایبندی ندارد و جز به منافع خود نمی اندیشد، اما هیچگاه چون ماه‌های اخیر واقعیات حاکم بر این جوامع را بروز نداده بود. رخداد غزه و شیوهٔ تعامل جهان غرب با این فاجعهٔ بشری چنان بود که مقام عظمای ولایت را هم به وجد آورد، چرا که مدعیان انسان محوری، تمکین در برابر خواست مردم و حراست از آزادی بیان در این زمینه سخت مردود شدند.

اینان که دائرهٔ نقد را حتی محدود به باورهای دیگران نمی‌دانستند و در برابر کنش‌های توهین‌آمیز گردانندگان نشریهٔ شارلی ابدو به بهانهٔ متعهد بودن به این معنای بلند، حاضر به کوتاه آمدن نبودند، در برابر مطالبهٔ دانشجویان خود نیز حاضر به تسلیم نشدند که هیچ، آنان را با برچسب‌های خاص حکومت‌های فاشیستی مورد تعرض قرار داده و بدانان جفا نمودند.
آنها نشان دادند که وقتی پای صهیونیسم در میان باشد، به هیچ‌یک از مبانی لیبرالیسم متعهد نخواهند ماند و حاضرند تک‌تک حقوق شهروندی مردمان خود را زیر پا بگذارند. کار به جایی رسیده که از یکی دو پیام‌رسان فضای مجازی هم نمی‌گذرند و صاحب اپلیکیشن تلگرام را به دلیل عدم تمکین به خواسته‌های خود به بند کشیده‌اند، آن هم در مهد مثلاً دموکراسی که پیشترها با جلیقه زردها به همین منوال برخورد نموده بود.

اینها سالها با کارت مردم ایران علیه رژیم مستبد حاکم بر ما بازی کردند و هرگز حاضر نشدند که از منافع خود در این دیار دست بکشند و به خاطر تعدی رژیم نسبت به شهروندان خود، نظام را مجازات کنند. هرگاه که تصمیم به تنبیه جمهوری‌اسلامی گرفتند، با اتخاذ تدابیری، ما مردم عادی را تحت فشار قرار دادند و با تحریم‌های غیرانسانی به رنج و محنت‌مان افزودند. وقتی مردم ما پا به خیابان گذاشتند، آنها تمام هم و غم خود را مصروف آن نمودند که از این نظام غیرمردمی امتیاز بیشتری بگیرند.

آری انسان در حاکمیت‌های لیبرال جایی ندارد، به ویژه آنکه غربی هم نباشد و منافع آنان در ساختن با حاکمیت‌های مرتجع و استبدادی باشد. روزی روژه‌گارودی و قاشقچی را قربانی کردند و امروز بناست پاول دورف را به صلیب بکشند تا جناب بنیامین بتواند با خیالی راحت بیش از این از کودکان و زنان جنازه بسازد.