چرا صدام حسین به التیماتومهای چندباره ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده اعتنا نکرد و از کویت خارج نشد؟ آیا او فکر میکرد نیروی نظامیاش از آمریکا قدرتمندتر است؟ خیر! اما صدام گمان میکرد که ماشین جنگیاش به عنوان بزرگترین ارتش خاورمیانه آنقدر توان دارد که جنگ زمینی را چند هفته طول بدهد و ده هزار نفر تلفات از آمریکاییها بگیرد. از نگر او در این شرایط فشار شدید افکار عمومی آمریکا همچون جنگ ویتنام موجب توقف عملیات ارتش آمریکا خواهد شد.
صدام از حمله آمریکا مدلی همچون عملیات نرماندی برای سربازانش ترسیم کرده بود: یک حمله آبی خاکی از ساحل کویت و انبوهی از تفنگداران که مستقیم به سوی آتش سلاحهای سربازان عراقی پیشروی میکنند و در این شرایط او آنقدر فرصت دارد که تلفات لازم را از آمریکاییها بگیرد. حتی زمانی که شش هفته بمباران دقیق و بی سابقه شیرازه ارتش عراق را گسیخته بود، سازمان تبلیغاتی او مدام به سربازان وحشت زده که عموما ارتباطشان با فرماندهی و دیگر واحدها قطع شده بود، پیام میداد: ” استقامت کنید! محکم بمانید! آمریکاییها بالاخره میآیند! آنها از دریا میآیند! آنها تماما هلیکوپتر و پیاده نظام سبک هستند!
در اوهام صدام آمریکاییها بالاخره آنقدر نزدیک میشدند که سربازان او بتوانند از آنها تلفات لازم را بگیرند. او بخش بزرگی از نیروهایش را رو به دریا مستقر کرده بود! اما آمریکاییها هیچوقت از دریا نیامدند! آنها با لشکرهای زرهی مجهز به تانکهای وحشتناک آبرامز با سرعتی باور نکردنی از صحرای عربستان وارد خاک عراق شده و از پشت به نیروهای او در کویت حمله کردند و جنگ زمینی تنها هفتاد و دو ساعت طول کشید! صدام درکی از تغییرات شگرفی که در یک دهه گذشته در عرضه تکنولوژی نظامی روی داده بود نداشت. او درکی از نبرد عصر اطلاعات نداشت و به نبرد دره بقاع که هشت سال قبل بین سوریه و اسرائیل رخ داده بود توجهی نکرده بود. صدام به شدت از زمان عقب بود.
او گفته بود که آنقدر از خلبانان آمریکایی اسیر میگیرد که افکار عمومی آمریکا با دیدن صف طولانی آنها جنگ را تمام کند و موقعیت او در کویت را به رسمیت بشناسد. او نیرومندترین شبکه پدافند هوایی در جهان سوم را در اختیار داشت. اما در شب نخست آغاز جنگ هوایی شانزده فروند هواپیمای نامرئی اف صد و هفده نایت هاوک که در تصویر میبینید، هر کدام با دو بمب دو هزار پوندی هدایت لیزری بدون آنکه کسی متوجه آنها شود به قلب بغداد نفوذ کرده و حساس ترین هدفها را بمباران کردند. پدافند عراق حیرت زده شده بود که این دیگر چه نوع حملهای است؟ آنها تا لحظه انهدام مواضعشان هیج هواپیمایی ندیدند.
در همان حال اهداف حساس دیگر عراقیها با موشکهای کروز توماهاوک که از هزار و هفتصد کیلومتر دورتر شلیک شده و با جثه کوچک و ارتفاع پایینشان قابل شناسایی نبودند، منهدم میشدند. رادارها قبل از این که بتوانند واکنشی نشان دهند، توسط موشکهای هارم ضد رادار که توسط فانتومهای وایلد ویزل و ای ششها شلیک شده بودند، منهدم میشدند. فرودگاهها توسط مهمات دقیق و ضد بتنی که استرایک ایگلها و تورنادوها شلیک میکردند، از کار میافتادند و جنگندههای صدام درون پناهگاههای بتنی خود منهدم میشدند. صدام بهای سنگینی برای عقب ماندن ذهنش از تحولات کلیدی عرصه فنآوری نظامی پرداخت.
آمریکاییها هیچوقت در جایی که او میخواست و در فاصله نزدیکی که مد نظر او بود، آفتابی نشدند تا او بتواند رویای “ویتنام در صحرایش” را محقق کند! رهبری که حتی تفاوت جنگ منظم در دشت باز را با جنگی چریکی و نامنظم همچون ویتنام تشخیص نمیداد برای چند دهه سرنوشت میلیونها عراقی را به دست گرفته بود. جنگ برای آزادی کویت نخستین پرده پر سر و صدا از جنگ نوین هوشمند عصر اطلاعات بود که توجه جهان را به خود جلب کرد. طرحهایی که از اوائل دهه هفتاد میلادی در مراکزی نظیر ترادوک تدوین شده بودند، حالا میوه داده بودند. با اینحال این تنها آغاز راهی طولانی بود که حتی امروز هم به پایان خود نرسیده است. در جنگ کویت تنها سیزده درصد از مهمات سنگین مصرفی هوشمند بودند! هنوز بمبهای هدایت ماهوارهای، تسلیحات شبکه محور و بسیاری از فناوریهای موثر امروز به میدان نیامده بودند.