تقریبا یکسال قبل حماس (در اقدامی انتحاری به معنای واقعی کلمه)، با همکاری ایران از غزه به داخل اسرائیل نفوذ کرد و ضمن کشتار چند صد غیر نظامی، و مجروح کردن شمار زیادی از آنها، تعدادی را نیز به گروگان گرفته و به داخل غزه بازگشتند.
رهبران و جنگجویان حماس احتمالا بر این گمان بودند که اسرائیل بخاطر نجات جان گروگانها، هیچ اقدامی علیه حماس و غزه نمی کند. آنها ساده لوحانه در انتظار پیشنهاد تبادل گروگانها با اعضای زندانی حماس در اسرائیل بودند.
در هفتم اکتبر سال گذشته نوشته بودم که حمله حماس به اسرائیل، نقشه اسرائیل و آمریکا و عربستان، برای نابودی حماس و حزب الله است و هنوز بر این عقیده ام.
حماس و حامیان منطقه ای حماس جشن های شادی برگزار کردند و آن را پیروزی بزرگ و وعده ی الهی نامیدند. آیا غافل و نادان بودند از آنچه پیش خواهد آمد؟
بنیامین نتانیاهو و دولت و حکومت اسرائیل، در کوتاه زمانی پس از آن، با بمبارانهای بی امان و سپس با ورود ارتش و نیروهای زمینی اسرائیل، غزه را به معنای واقعی شخم زدند و جز ویرانه چیزی بر جای نگذاشتند. ده ها هزار نفر را کشتند و صدها هزار نفر را زخمی کردند و میلیونها نفر را آواره و فقیر و بی خانمان نمودند.
اکنون در ویرانه های غزه دو میلیون نفر به دنبال لقمه نانی هستند و جرعه ای آب تا از گشنگی و تشنگی جان نسپارند. اکنون برای این جماعت گرسنه و تشنه و ژنده پوش و بی خانمان، زنده ماندن در اولویت اول و هزارم هست. رویای آزادی فلسطین برای این بی خانمانها پشیزی نمی ارزد و تف و لعنت و نفرین آنها، هر روز ابتدا بر حماس هست و سپس اسرائیل.
حماس به تونل هایش می بالید و آنها را نفوذ ناپذیر می دانست، اما این تونل ها، به آشیانه ی مرگ نیروهای حماس تبدیل شد و پس از خسارات دهها و شاید صدها میلیارد دلاری بر غزه و تونل های حماس، شاید اکنون بر حماس و جمهوری اسلامی معلوم شده باشد که با “شش کرور نتوان به جنگ ششصد کرور رفت.”
کوتاه زمانی پس از حمله حماس، حزب الله نیز، نابخردانه در همان مسیر نابودی قدم نهاد. بی اندیشه و بدون برآوردی درست از توانایی های خودش و توانایی های دشمنش اسرائیل و هم پیمانانش.
اسرائیل پس از فارغ شدن ۹۹ درصدی از حماس، مدتی است به سراغ حزب الله آمده است.
جنوب لبنان در حال تبدیل شدن به ویرانه ای دیگر همچون غزه است.
رهبران حزب الله همه کشته شده اند. صدها نفر از مردمان عادی کشته و هزاران نفر زخمی و دهها هزار نفر آواره شده اند.
تاکنون میلیونها دلار خسارت ایجاد شده و انتهای حرکت شطرنجی اسرائیل معلوم نیست، شاید شخم زدن کامل جنوب لبنان همچون غزه.
موشک ها و پهپاد های حزب الله به کارش نخواهند آمد، همچنان که تونل های حماس به کارش نیامدند.
آیا امروز هفتم مهر ماه هزار و چهارصد و سه، ده روز مانده به سالگرد طوفان الاقصی، همچنان رهبران جمهوری اسلامی و رهبران و فرماندهان باقی مانده حماس و حزب الله، احساس پیروزی و جشن و شادی یکسال قبل را دارند؟ یا می گویند چه روز نحسی بود آنروز! و بر باعث و بانی حمله ی حماس لعن و نفرین می فرستند؟
حکومت اسرائیل در طول حیاط حدودا صد ساله ی خود (چه قبل از تشکیل دولت رسمی و چه بعد از آن)، به هیچ عهد و پیمانی پابند نبوده و نیست. از انجام هیچ اقدام جنگی حتی شدیدترین جنایات روی برگردان نبوده است. جنایاتی که اسرائیل در سرزمین های عربی مرتکب شده، کمتر از جنایات گروههای اسلامی تکفیری خاورمیانه نبوده است.
اسرائیل با چنین عقبه ای، از به چالش کشیدن ایران هیچ هراسی ندارد. خطر در کمین ایران نیز می تواند باشد. آنان بر خلاف لاف های جنگسالاران کم خرد ایرانی، خود را در موقیت صد به یک در مقابل ایران می دانند.
آیا حاکمان هنوز نمی خواهند بپذیرند که “با شش کرور نمی توان به جنگ ششصد کرور رفت!؟”
شاید عامه مردم ایران بخاطر نفرت از حاکمیت و نیز همراهی این گروههای تکفیری-اسلامی فلسطینی و لبنانی با اقدامات حاکمیت علیه مردم ایران، و یا هزینه های میلیارد دلاری ایران برای این گروهها ، از سرانجام حماس و حزب الله احساس شادی و مسرت داشته باشند، اما واقعیات انسانی را نمی توان نادیده گرفت. رنج میلیونها انسان بی گناه غزه و فلسطین و لبنان قابل انکار نیست و قلب هر انسانی را به درد می آورد. خود این انسانهای رنجدیده، از سیاستها و اعمال حاکمیت حماس و حزب الله در رنج و خشم و هراس بوده اند.
تجسم چنین صحنه های در میان هموطنان ما، واقعا گریه آور و دهشتناک است. برای دولتمردان اسرائیل، نابودی حماس و حزب الله در اولویت بوده و در این راه نابودی کامل زیر ساخت ها و شهرها و کشتار دهها هزار نفری انسانهای بی گناه و آوارگی میلیونها نفر پشیزی ارزش ندارد.
ای حکومت به مردم ایران بنگر، آنان سزاوار چنین سرانجامی نیستند!
دریغ است که ایران ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود