خروج از برجام و طوفانی که در راه است>: پرویز مصباحی

برجام

بعد از اعلام ترامپ مبنی بر خروج از برجام ، گمانه زنی های زیادی در محافل سیاسی در باب این موضوع شروع شد، که روند تحولات ایران و منطقه به چه سمتی میرود،؟ رژیم ملایان چگونه و در چه سطحی و با چه ابزاری به این حرکت آمریکا واکنش نشان خواهد داد؟ اروپا چه سیاستی در قبال ایران و امریکا و نهایتا برجام در پیش میگرد آیا چشم از منافع کلان اقتصادی ـ‌سیاسی خود با آمریکا می پوشاند و کاملا در جهت سیاست مماشات با ملاها رفته و از آنان حمایت میکند و یا نه بر اساس منافع استراتژیک خود نهایتا هم جهت با سیاستهای امریکا میشود؟ آیا ما با یک درگیری نظامی با ابعاد ناشناخته و غیر قابل کنترل در منطقه مواجه میشویم و یا اینکه بعد از گذشت سالیان زیاد ، سیاست تغییر رژیم در صدر برنامه ها قرار میگیرد و کفه ترازو از سوی سیاست مماشات به سمت تغییرات بنیادین میچرخد ؟‌ و خیلی سوالهای دیگر که البته بجا و مهم هستند زیرا ما در فازی جدید و چید مانی نو قرار گرفته ایم که آبستن حوادث بسیار مهمی است.

قبل از هر چیز ، اگر نخواهیم وارد جزییات اتفاقات موجود بشویم، میتوانیم در واقع به چهار موضوع اصلی که واقعیت های ملموس بیرون از ما هستند اشاره کنیم و بر مبنای آنها سمت و سوی فرآیندی را که از سوی امریکا کلید خورده دریابیم و جایگاه ، موقعیت و نقش رژیم و نیروهای برانداز را در آن ارزیابی نماییم.

با خروج امریکا از برجام کلیه نیروهای سیاسی وارد فاز جدیدی شده اند، که قانونمند های خاص خود را دارد. صحنه سیاسی قبلی بهم خورده و چیدمان جدیدی در حال شکل گیری است، زمین بازی زمین جدیدی است که دارای پیچیدگی های ویژه خود میباشد. حکومتها ، سازمانها و گروهها همه باید در روش و منش خود تغییراتی کیفی ایجاد کنند. زیرا دیگربا الگوهای قدیمی نمیتوان در فاز جدید حرکت و به پیش رفت.
رژیم ملاها جبراً باید یک تصمیم جدی ، بدون شکاف و استراتژیک در قبال این موضوع بگیرد و نمیتواند همچون گذشته یکی به نعل و یکی به میخ بزند. مسیر یک جهته شده و دیگر جایی برای شیادی های همیشگی رژیم وجود ندارد. در فاز جدید اصلاح طلبی جریانی سوخته و کارتی از دور خارج شده است که ولی فقیه دیگر نمیتواند با آن بازی کند، در نتیجه راه کارهای جدیدی را در دستور کار خود قرار خواهد داد.
اروپا باید در ظرف مدت کوتاهی موضع خودش را روشن نموده و سیاست جدیدی که دیگر نه بر اساس مماشات است طراحی و برنامه ریزی نماید و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا حاضر است مراودات تجاری ۷۵۰ میلیاردی خود با امریکا را فدای معاملات ۲۵ میلیاردی خود با رژیم بکند یا نه.
و اما مردم ایران، مقاومت و تمامی آنهایی که بدنبال تغییرات بنیادین و عبور از ارتجاع مذهبی هستند باید کمربندهای خود را محکم ببندند ، زیرا طوفانی سهمگین و طغیانی عظیم در راه است.

ویژگیهای فاز جدید بعد از برجام

در اینکه شرایط بعد از خروج آمریکا از برجام با شرایط قبل از آن دارای تفاوت کیفی میباشد، برهیچ کارشناسی در حوزه سیاسی پوشیده نمیباشد. شرایط جدید تمامی بازیگران سیاسی تاثیر گذار را با چالشهای پیچیده ای مواجه میکند و آنها را مجبور مینماید که نقشه مسیر خود را از نو ترسیم نموده و در چهار چوبی کاملا جدید با طرحی نو حرکت کنند. هر نیرویی که به بازنگری روشها و ابزارهای مناسب این مرحله جدید دست نزند و خود را منطبق با شرایط نکند ، در پیچ و خمهای راه از صحنه یا حذف ، یا به نیرویی مرده و حاشیه ای تبدیل خواهد شد.

در شرایط جدید باید به سه سوال پایه ای پاسخ داد
۱- بازنده اصلی این تغییر بزرگ کیست؟
۲- برنده اصلی این تغییر بزرگ چه نیرویی میتواند باشد؟
۳- چالشها و تهدیدهای هر کدام از بازیگران این صحنه کدام است؟

بازنده اصلی

در وضعیت جدید به نظر میرسد که بازنده اصلی تغییرات استراتژیک کنونی، رژیم استبدادی ملاها میباشد، زیرا این رژیم تا به حال در پناه سیاست مماشات و چشم پوشیهای عمدی جناح مماشات گر جهانی توانسته به حیات ننگین خود ادامه داده و در دو عرصه بشرح زیر بدون اینکه با مانع جدی روبرو شود جولان بدهد.

سرکوب داخلی
بسط و گسترش تروریزم منطقه ای (صدور انقلاب )

در شرایط بغرنج جدید و بر اساس تمامی شواهد موجود میتوان این واقعیت را به روشنی دید که اگر تحریم های کمر شکنی که امریکا در دو پریود زمانی سه ماهه و شش ماهه در دست برنامه ریزی دارد ، بدون شکاف و بدون اینکه جای بازی و راه فرار به رژیم بدهد به مرحله اجرا در بیایند و از آن طریق تمامی مجاری اقتصادی و شریانهای مالی رژیم را ببندد، رژیم مجبور خواهد که در قدم اول در حوزه سیاستهای «بسط منطقه ای خودش» تغییر ایجاد کند. زیرا نبود پشتوانه قوی مالی باعث میشود که سیاستهای انبساطی به بن بست شدید برخورده و جای خود را به سیاست انقباضی بدهد. این موضوع به منزله تیر خلاصی بر تمامی پروژه های سلطه طلبانه رژیم در منطقه و نیز زهری مهلک در کام تمامیت دستگاه حاکمیت است. بنابر این دستگاه نظامی رژیم که بر پایه « بسط عمق استراتژیک » بنا شده مجبور میشود که به سیاست انقباضی روی آورده و سنگر دفاعی خود را در مرزهای ایران ببندد. این تغییر سیاست از هر ضربه نظامی برای رژیم خطرناکتر است.

در سیاست داخلی، رژیم در فاز جدید با بحرانهای اجتماعی باز هم سهمگین تری مواجه خواهد شد. تحریم های کمر شکن آمریکا شریان اقتصادی رژیم را بسته و از اینرو دستگاه سرکوب با کاهش شدید بودجه مواجه میشود. اگر این موضوع تیغ سرکوب را کند نماید، رژیم مجبور به عقب نشینی در مقابل مردم است و این به معنی پایان حاکمیت غصب شده است. زیرا رژیمی که بر دو پایه سرکوب داخلی و صدور تروریزم و ارتجاع مذهبی استوار است ، اگر در این دو حوزه کنش گری خود را از دست بدهد دیگر جایی برای جولان دادن ندارد. به همین دلیل است که اطاق فکرهای رژیم و همچنین دستگاههای مماشات غربی برای انحراف از اصل موضوع که تغییر رژیم میباشد، به طرح « ایجاد ترس در مردم از احتمال رویارویی نظامی و جنگ» میپردازند. آنها به این توهم دامن میزنند که ما وارد فاز نظامی خواهیم شد و احتمال درگیری رو در رو افزایش مییابد. البته هر عاقلی میداند که گزینه جنگ برای همه طرفها درگیر آخرین گزینه است. زیرا
تا وقتی که آمریکا میتواند با ابراز فشار اقتصادی ، سیاستهای کلان رژیم را تغییر دهد، نیازی به استفاده از ابزار نظامی ندارد زیرا هرگونه اقدام نظامی هم ریسک و هم هزینه بالایی به دنبال میاورد. آمریکا در مذاکرات برجام به خوبی دریافت که وقتی ملاها زیر فشار مضاعف قرار بگیرند «با پای خونین» نیز برسر میز مذاکره می نشینند و حتی از «حق مسلم هسته ای خود» هم میگذرند و حاضر میشوند با دستان خود سانتریفیوژها را در زیر بتون دفع نمایند. حاکمیت آخوندی به کرات نشان داده که برای حفظ حاکمیت خویش حاضر است از تمامی به « اصطلاح خط قرمزهای » ترسیم نموده عبور کند.
اما اگر رژیم بخواهد گزینه نظامی با آمریکا را انتخاب کند، به خوبی میداند که با اتش بازی میکند و گور خود را بدست خود میکند. زیرا ملاها بر این نکته اشراف کامل دارند که نه تنهای از وضعیت مالی و نظامی خوبی برای مقابله برخوردار نیستند بلکه بیش از هر چیز با توجه به قیام دیماه ۹۶ از عدم پایگاه و پشتوانه مردمی خود نیز اگاه میباشند. خط و مشی دستگاههای تحلیلی و اطلاعاتی رژیم تا کنون این بوده است که «شعار و سایه جنگ را همیشه باید نگه داشت ولی از خود جنگ باید پرهیز کرد».
نیروی پیشتاز ، مقاوم و برانداز هم در همه جا گفته و بر این نکته تاکید کرده است که راه حل گذار از رژیم ملاها نه جنگ و نه مماشات است. بلکه این وظیفه مردم و نیروی پیشتاز آن است که امر سرنگونی را محقق نمایند و آزادی و دمکراسی را به ایران باز گردانند.

چالشهای مردم و نیروی پیشتاز و برانداز

برای تمامی نیروهایی که بدنبال سرنگونی هستند کاملا واضح است که زمان به سرعت به ضرر رژیم پوسیده پیش میرود. سرعت تغییر و تحولات چنان شتابان شده که تغییری بنیادین را در چشم انداز قرار داده است. تا به امروز هیچگاه شرایط برای عبور از جمهوری جهل و جنایت تا این اندازه فراهم نبوده. اما یک سوال عینی هم در اینجا مطرح است که آیا این شتاب تحولات ما را بسوی یک انقلاب کنترل شده با رهبری مشخص میبرد یا به سمت یک سقوط فاجعه بار غیر قابل کنترل؟ این را البته تحولات آینده مشخص میکند، تحولاتی که مسئولیت ما را در شناساندن و جا انداخت آلترناتیو افزایش میدهد.

نتیجه گیری

آمریکا اگر در برنامه تحریم های کمر شکن خود جدی باشد و راههای فرار رژیم را از هر سو ببندد، حاکمیت مجبور میشود که دو راه را در پیش بگیرد .
یا باید به خواسته های آمریکا که شامل انهدام موشکها و کنار گذاری برنامه موشکی، اجازه دادن به نیروهای بین المللی برای بازدید از مراکز نظامی و در نهایت کنار گذاشتن سیاستهای نفوذ در خاورمیانه تن بدهد.
و یا باید روش مقابله و رویارویی را پیش گیرد که شاید به یک فاجعه منجر شود. که احتمال این تابلو در حال حاضر بسیار ضعیف است ولی غیر ممکن نیست.
با توجه به هریک از دو تابلوی فوق ،نیروی پیشتاز و برانداز نه تنها باید الگویی نو و جدید برای انطباق با شرایط موجود در پیش روی نیروهای خود بگذارد، بلکه ظرف و ابزار مناسب کنش گری را نیز ایجاد نماید تا این آلترناتیو ، که بهای اصلی مبارزه در مقابل رژیم را تا به امروز پرداخته است، به مردم ایران و جهان بهتر شناسانده شود.

پرویز مصباحی

آلمان ۱۴٫۰۵٫۱۸