”هیچ کس از من نپرسید چه دیدم ، چه شنیدم ؟”، ”هیچ کس نپرسید چه کشیدم وقتی دیدم و شنیدم؟ ”، ”زندانی ای اوج فریا د…ای که شور و عزم آهنین ات ، سر داده آواز آخرین ات…”، هنوز در وجود دیوار تازگی سال های اول ساختن دیوار و بوی خون مشمئز کننده زندانیان شکنجه شده را داشت.
از آن زمان ها سال ها می گذرد. دیوار با خود فکر می کند، ”این موجود دو پا چه پیشرفت ناگهانی در نحوه
شکنجه ها و اعدام ها کرده است!”. مدت بسیار کوتاهی را به یاد می آورد که زندانیان یک باره آزاد شده بودند و طولی نکشید تعداد زندانیان زیاد و روش های جدید شکنجه متداول شدند. اصولا دیوار در این اندیشه بود که چگونه این موجود دو پا می تواند همنوع خود را آزار دهد ویا بکشد درحالی که هیچ حیوان دیگری هم نوع خود را آزار
نمی دهد و نمی کشد.
شعر زندانی را با خود زمزمه می کرد: ،”در نگه همه گان تو همان شیری ..گرچه ز جور شاه هان تو به زنجیری..”، او را به یاد زندانیانی انداخت که زمان شاه را پشت سر گذاشته اند ولی حالا چرا؟
مدتی است دیوار در وجودش تکان هایی را از لرزش و صداهایی را از شکستن حس می کند وفوری آن را با زیاد شدن زندانیان و پیشرفت ناگهانی شیوه های جدید کشتارها ازجمله خودکشی ها ربط می دهد.
درمورد شکنجه گرها به این نتیجه رسید که چنین قساوت و جنایاتی ناشی از موارد اجتماعی- سیاسی در سرزمینش است .
زمانی که دیوار متوجه شد که زندانیان به خاطر خواستن فقط آزادی چنین مورد شکنجه و بی رحمی قرار می گیرند، آهی کشید و سنگینی دیوار بر وجودش بیشتر و بیشتر شد تا جایی که آرزو کرد این تن سنگین هرچه زودتر با
لرزه ای بیافتد وریزش کند. یک لحظه با خود گفت که ”خدایا هیچ کسی به اندازه من شاهد آن چه براین انسان های آزادی خواه گذشته ،نبوده است.هیچ کس به اندازه من ندیده و نشنیده و شاهد ضجه ها و اعدام ها نبوده است .”
دیوار با خودش عهد کرد که سنگینی این غم را تا باز شدن زند ان ها و آزادی آزادی خواهان تحمل کند، همان گونه که همه زندانیان و شهدای آزادی خواه با وجودهای پاک و مطهرشان تحمل کردند.
دیوار هنوز برایش سوال بود که چگونه این بشر می تواند شکنجه گر و قاتل انسان های آزادی خواه باشد؟ یک انسان معمولی می تواند رفتاری از خود بروز داده باشد که ناشایسته باشد ولی بقدری قوه درک دارد که متوجه زیاده روی خود شده باشد و این رفتار را پایان دهد و یا اگر به کسی آسیبی زده باشد، از او عذر خواهی کند. دیوار می اندیشید که قابلیت آزاردادن دیگری مغایربا وجدان شخصی افراد است بنابراین باید این رفتار را متاثر از شرایط اجتماعی و سیستم حاکم دانست .
ازطرفی تربیت اجتماعی – سیاسی انسان ها از کنش و واکنش فرد در خانواده شکل می گیرد.
این افراد اختلالات شخصیتی یا به عبارتی سایکوپاتی بروز می دهند که تمایل زیادی به رسیدن به خشنونت ازهر نوعی داشتند و متوجه آزاری که به افراد می رسانند، نیستند .
این افراد نه تنها مورد بی محبتی قرار گرفته اند بلکه مورد اهانت و بی رحمی هم قرار گرفته اند . در جایی که همان خشونت ها را یاد گرفته اند راهی به جز همسازی با الگوهای پلیدی که آن ها را تربیت کرده اند،نمی یابند وبه این ترتیب دردی و رنجی حس نمی کنند ، با آنان همنشین می شوند و مانند آنان پلید و ظالم، وانتقال خشونت را تنها راه خروج خود از این فرو ریختیگی وشکنندگی می یابند .آنان نمی دانستند که با زدن وکشتن ،فقط خود واقعی خودشان را می زنند و
می کشند .
علل اساسی چنین رفتارها احتمالا ترکیبی از میراث و محیط است، که در آن فقدان عشق ومراقبت در دوران کودکی، عامل مهمی است. در مقابل چنین افرادی کسانی هستند که توانایی همدلی و همدردی با انسان های ضعیف جامعه ازجمله کودکان ، زنان و کارگران و همه کسانی را که به طریقی در جامعه مورد ظلم واقع می شوند را دارند و برای همه آحاد جامعه رفاه و آزادی را می خواهند.
دیوار تعجب می کرد که چگونه ممکن است این اشخاص حتی یک بار متوجه اشتباه خود نشوند و چگونه ممکن است کسی در درونشان آنان را باز ندارد. نوعی بازدارنده…
یادش آمد که این شکنجه گران چنان معتقد به کاری که می کنند بودند که گویی خود جزیی از وجود شخص دیگری هستند، شخصی که آنان را راهنمایی می کند، محفوظ می دارد، شخصی که برایشان در حکم زندگی و ماده ی حیات است حتی آنان را درقبال اعمال شان پاداش می دهد. نیرویی که فرد مازوخیست بدو تسلیم می شود و در نظر وی صد چندان می نماید، خواه چنین کس آدمی باشد، خواه خدا(اصل ولایت فقیه!).
دیوار می دانست تنها وارث این زجرها و شکنجه ها و اعدام هاست و هیچ کتاب و کسی به اندازه او نمی داند. با خود عهد کرد که مانند شهدا ،شهادت را بپذیرد وهمه سنگینی این سالیان را با مسرت و شادمانی جشن بگیرد. همچنین عهد کرد که همه خاطرات این سالیان را به صاحبان شهدایی عطا کند که ندانستند بر فرزندان این مرز و بوم در زندان ها چه گذشته است .به کسانی ذرات خود را تقدیم می کند که پس از این اعدام و شکنجه را در سرزمینش لغو کنند.
طبق طرح ده ماده ای ریس جمهور مقاومت مردم ایران ،خانم مریم رجوی :
*ما در ایران آزاد شده فردا، از لغو حکم اعدام دفاع می کنیم و نسبت به آن متعهدیم.
*ایران فردا ،کشورعدالت وقانون است .ما خواهان ایجاد یک نظام قضایی مدرن مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری ازمحاکمه علنی و استقلال کامل قضات هستیم .همچنین قانون شریعت آخوندی در ایران فردا جایی نخواهد داشت.
*ایران فردا کشور احترام به حقوق بشراست .ما متعهد به ”بیانیه جهانی حقوق بشر ”و میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی ازجمله ،”میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی” ،کنوانسیون علیه شکنجه’ ‘و ”کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان ”می باشیم.