پس از حضور محمدباقر قالیباف، رییس مجلس شورای اسلامی، در یک بیمارستان برای بازدید از بیماران مبتلا به کرونا، حسن روحانی، رییس جمهوری، جلسه سران قوا با حضور قالیباف را لغو کرده است؛ بهانهای جدید برای از سرگیری جنگ لفظی بین نزدیکان قالیباف و روحانی و کشیده شدن موضوع به عرصه رسانهها و افکار عمومی و یارگیری طرفین برای کوبیدن یکدیگر با کلمات تندتر و محکمتر. در این جنگ لفظی، دستکم شش نکته مهم می شود دید.
جنگ قدرت مقامات ارشد نظام به رغم وحدت نظر در سرکوب معترضان
سران جمهوری اسلامی در برابر «پدیده تکرار اعتراضات مردمی و ضد حکومتی» و سرکوب این اعتراضات، به ویژه در سالهای اخیر، از خود وحدت نظر نشان داده اند. شواهد و مستندات موجود نشان میدهد در این موضوع اختلافی بین قالیباف، روحانی، علی خامنهای و دیگر مقامات جمهوری نیست.
اما این وحدت نظر در سرکوب معترضان به معنای عدم جنگ قدرت بین سران و مقامات جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی از گروهها و باندهای مختلفی از قدرت تشکیل شده که بر سر قدرت و منافع بیشتر در حال جدال دایمی با یکدیگر هستند.
قالیباف و روحانی واقعی را میتوان در مناظرههای انتخاباتی دید
نشست سران قوا و عکسهای منتشرشده از این نشست که قالیباف، روحانی و ابراهیم رییسی را در حالتی آرام و گاه لبخند به لب کنار یکدیگر نشان میدهد بازتابدهنده رابطه واقعی این سه تن و منازعات شدید آنها نیست.
رابطه واقعی آنها را باید در مناظرههای انتخاباتی سال ۹۶ دید که با تندترین کلمات و عبارات یکدیگر را مورد حمله قرار دادند: روحانی قالیباف را سرهنگی نامید که در پی لوله کردن معترضان و فعالان دانشجویی است و رییسی را فردی خطاب کرد که با اعدام شناخته می شود. کنایهای به نقش ابراهیم رییسی در اعدامهای گسترده در دهههای گذشته.
قالیباف نیز در مقابل گفت: من دنبال سرکوب نبودم و روحانی بود. اگرچه دو سال بعد از انتخابات وقتی پای سرکوب اعتراضات فراگیر و گسترده ضد حکومتی آبان ۹۸ در تقریبا تمام ایران به میان آمد، معلوم شد روحانی، قالیباف و رییسی به یک اندازه در سرکوب مردم معترض همنظر هستند و پای نظام جمهوری اسلامی ایستادهاند.
تبدیل نشست هماهنگی سران قوا به خاستگاه منازعه سران قوا
نشست هماهنگی سران قوا که در سالهای اخیر و با افزایش اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی و نیز افزایش فشار خارجی و تحریم بر جمهوری اسلامی دوباره فعالتر شده، در عمل به جای ایجاد هماهنگی بین سران قوا به محلی برای تشدید اختلاف نظر سران قوا، تبدیل این اختلافات به جنگ لفظی و کشیده شدن آن به عرصه رسانهها و افکار عمومی تبدیل شده است.
نمونه آن را میتوان در جنگ لفظی روحانی و رییسی در مورد نحوه اعلام افزایش قیمت بنزین در آبان ۹۸ دید.
نمونه دیگرهم دعوای ۲۴ ساعت اخیر روحانی و قالیباف و یارگیری آنها علیه یکدیگر.
نشست سران قوا، ابتکار روحالله خمینی
در اوایل دهه ۱۳۶۰ و در دوره زمامداری روح الله خمینی (۱۳۵۷-۱۳۶۸) او تصمیمگیری امور مهم جمهوری اسلامی را به هیات چهارنفره سران قوا محول کرد. این هیات که نشست سران قوا خوانده میشد از اکبر هاشمی رفسنجانی، به عنوان رییس مجلس و فرمانده وقت جنگ، میرحسین موسوی، نخست وزیر، علی خامنهای، رییس جمهور، و عبدالکریم موسوی اردبیلی، رییس دیوان عالی کشور (تقریبا معادل رییس قوه قضاییه کنونی)، تشکیل شده بود.
احمد خمینی هم در این جلسات به نمایندگی از پدرش شرکت می کرد و رابط و منتقلکننده مصوبات جلسه به او بود.
پس از درگذشت خمینی در ۱۳۶۸، نشست های سران سه قوه مدتی برگزار شد و سپس در عمل فیتیله آن پایین کشیده شد. علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، در دهه گذشته با دو هدف خاص اقدام به احیای این نشست کرده است.
بی خاصیتتر کردن مجلس و رییس جمهوری از سوی رهبر
علی خامنهای به عنوان رهبر همواره در پی بیخاصیتتر کردن مجلس و رییس جمهوری به عنوان دو نهاد نیمهانتخابی در جمهوری اسلامی بوده است. سیستم انتخاب نمایندگان مجلس به گونهای است که با وجود فیلترهای چندگانه هیاتهای اجرایی و نظارت شورای نگهبان، مجلس درعمل خانه ملت و برآمده از وزن و اعتبار همه جریانهای سیاسی ایران و حتی جریانهای سیاسی درون جمهوری اسلامی نیست.
ورود نمایندگان به مجلس با رد صلاحیتهای گسترده محدود میشود و در عمل، شورای نگهبان نحوه برگزاری انتخابات را طوری تنظیم میکند که بسیاری از نمایندگان منصوب شورای نگهبان هستند و نه منتخب ملت.
به رغم این، علی خامنهای درصدد است همین مجلس بی خاصیت را بی خاصیتتر کند. شیوهای که خامنهای انتخاب کرده است گرفتن بخش بیشتری از اختیارات ۲۹۰ نماینده مجلس و سپردن آن به شخص قالیباف به عنوان رییس مجلس در نشست سران قوا است.
همین معادله در مورد بی خاصیتتر کردن رییس جمهور هم از سوی رهبر صادق است. رییس جمهور در جمهوری اسلامی نماینده همه جریانهای سیاسی ایران و حتی محصول رقابت همه جریانهای سیاسی درون جمهوری اسلامی نیست. طبق رویه حکومتی موجود، رییس جمهور نمیتواند زن یا اهل سنت باشد و بعد از رد صلاحیتهای گسترده نامزدها انتخاب میشود.
در مرحله بعد هم اختیارات و قدرت رییس جمهوری و دولت، با اختیارات گستردهتر رهبر و نهادهای زیر نظر او مثل سپاه، قوه قضاییه، صدا و سیما و شورای نگهبان محدودتر میشود.
البته خامنهای به این سطح هم راضی نیست و در مرحله بعد با فعال کردن مجدد نشست سران قوا از آن برای محدودتر کردن اختیارات و قدرت رییس جمهوری استفاده می کند.
تشکیل نهادهای موازی و تو در تو از مبانی رفتاری خامنهای است
یکی از روشهای بسیاری از رهبران دیکتاتور، مستبد و اقتدارگرای غیردمکراتیک برای حفظ و گسترش قدرت خود، راهاندازی نهادهای موازی برای پاییدن و کنترل یکدیگر است.
علی خامنهای از این شیوه برای مهار همه نهادها و مقامات سیاسی و فرماندهان نیروهایمسلح استفاده میکند.
به عنوان نمونه، فقط در عرصه اطلاعاتی و امنیتی ۱۶ نهاد مختلف و موازی وجود دارند که بزرگترین آنها سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هستند که رقیب یکدیگرند و همدیگر را زیر نظر دارند.
در این چارچوب، نشست سران قوا در کنار دهها شورا و نشست و نهاد عالی دیگر، راهی برای مهار کردن یکدیگر به ویژه دولت و مجلس است. رییس قوه قضاییه و بسیاری دیگر از نهادهای انتصابی مانند سپاه هم که منصوب مستقیم رهبر هستند و او قادر است در لحظه آنها را برکنار کند.