وقتی پدیدۀ «عمامهپرانی» در ایران امروز ظهور کرد روحانیت برای اولینبار فهمید اضطراب به خاطر پوشش یعنی چه. فهمید چهل سال آزار و اذیت زنان با حجاب مبتذل اجباری یعنی چه.
اینک جامعه برای پوشش روحانیت نیز ناامن شده و روحانیت هم باید بترسد از اینکه با لباس و با عمامه در فضای عمومی ظاهر شود. ترسی که قاتلان لمپن گشت ارشاد سالها در دل زنان و دختران ایران ایجاد کرده بودند اینک در زیست حاملان عمامه در حال شعلهور شدن است.
این اضطراب نوین البته فقط یک عکسالعمل طبیعی در برابر آزار و اذیت چهل ساله روحانیت در حق زنان کشور نیست بلکه نشانهایست از فروپاشی تقدسهای قلابی که از هجوهای کوچک و پراکنده آغاز میشود. هجویاتی که نه فحشاند، نه اهانت سیاسی.
حکومت فقاهتی هم خودش چنین تقدسزدایی را مقابل رژیم شاه تجربه کرد. وقتی ساختار سلطنت میگفت : «شاه، سایۀ خداست»، انقلابی ۵۷ شعار داد : «شاه فراری شده، سوار گاری شده» و با این شعار، تقدس شاه تاجدار را شکستند تا راه را برای کسب قدرت عمامهدارها باز کنند. امروز روحانیت نه میتواند مانع تقدسشکنی نسل نوین شود و نه درست است که این عمل هجوسازی در مورد تقدس قلابی را با فحش یا بیاحترامی اخلاقی اشتباه بگیرند. هجوسازی، ضروریِ شکستنِ تقدسهای قلابیست. و عمامهپرانی نماد بارز این ضرورت تاریخیست که نسل نوین ایران آن را به عرصه آورده است. و البته طبق سنت تاریخ، روحانیت آخرین قشریست که معنای آن را متوجه خواهد شد.