این «مرد بیمار ما»، جمهوری اسلامی را میگویم، به بیماری کهولت مبتلا شده و عمرش را کرده است. من شش ماه پیش در اوج جنبش پیشبینی کردم که آیندهٔ ایران میتواند شیبه به ونزوئلا باشد و نوعی توازن پنجاه-پنجاه بین نظام و مخالفانش برقرار خواهد شد اما حالا که شش ماه گذشته، بهوضوح نشانههایی از بر هم خوردن توازن قوا به نفع مخالفان به چشم میخورد.
آن زوال درونی، آن فروپاشی درونی که اولین نشانههایش از اواخر شهریور پارسال شروع شد نهتنها متوقف نشده که حتی شدت هم یافته است. حالا به نظرم توازن پنجاه-پنجاه به توازن نامتعادل هفتاد-سی یا حتی هشتاد-بیست به ضرر حکومت تبدیل شده است.
ریزشهای درونی نظام مستمراً در این شش ماه ادامه یافته و شدیدتر شده است. قدرتنماییهای همیشگی نظام، بهرغم اعدامها و دستگیریها و دیگر فشارها، آن جانمایه و قدرت سابق را ندارد. در فضا بوی اضمحلال و زوال حاکمیت بهوضوح به مشام میرسد. قدرتنمایی میکنند اما آن وحشت و رعبی را که قبلاً ایجاد میکردند دیگر اثر ندارد.
روال همهٔ نظامهای استبدادی همین است. دورهٔ ظهور و اوج و زوال دارند و جمهوری اسلامی به دورهٔ زوالش رسیده است
در ابتدای مطلب از جمهوری اسلامی به عنوان «مرد بیمار» یاد کردم که برگرفته از توصیف امپراتوری رو به زوال عثمانی است که به آن «مرد بیمار اروپا» میگفتند. جمهوری اسلامی هم همهٔ منابعش را مصرف کرده و همهٔ ارگانها و اندامهایش پوسیده شده و دچار ریزش و فروپاشی از درون شده است.
امپراتوری عثمانی بدون تظاهرات خیابانی ساقط شد و همینطور امپراتوری شوروی. درون حکومت که موریانهخورده باشد کار تمام است و فقط مسئله زمان در میان است. شوروی و عثمانی چنان از درون موریانه خورده بودند که بدون تظاهرات خیابانی و بدون دخالت بیرونی فروریختند.
حالا اگر از من بپرسید چند سال دیگر این اتفاق در اینجا میفتد؟ میگویم احتمالاً سه تا چهار سال. همینجوری امروز سرانگشتی یک حسابی کردم که شاید خیلی علمی نباشد اما خودم به صحتش اعتقاد دارم شاید یک مقدار شهودی یک مقدار هم علمی. به نمونههای زیر توجه کنید:
امپراتوری چین نهصد سال حکومت کرد و در صد سال آخر معروف به «قرن تحقیر» دورهٔ زوالش شروع شد. امپراتوری عثمانی، ششصد سال حکومت کرد و شصت سال آخرش دچار زوال شد و امپراتوری شوروی، هفتاد سال حکومت کرد و هفت سال آخرش دچار زوال و عاقبت فروپاشی شد. همه در ده درصد پایانی دچار زوال و نابودی شدند. این جمهوری چهلوچهارساله هم سه چهار سال از عمرش مانده البته اگر دورهٔ زوال را از آبان نود و هشت حساب کنید میشود یکی دو سال. به هر حال این«مرد بیمار» به نظرم عمرش را کرده است.
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم