رهبر بد..!
بیژن اشتری،

مائو، رهبر و بنیانگذار چین کمونیست تا زمانی که زنده بود هشتاد و هشت درصد مردم چین را زیر خط فقر نگهداشته بود.

در واقع ، ملتی را گروگان سیاست‌های انقلابی‌اش کرده بود.
تا زنده بود اجازهٔ هیچ اصلاح و تغییری را در سیاست های کلان کشورش نداد..
چون انجام این اصلاحات را معادل با تضعیف قدرتش می‌دانست.

مائو رهبر بدی بود که عملاً ملتش را خودخواهانه به دنبال خودش می‌کشید، به سوی جهنم فقر و قحطی و گرسنگی.

هفتاد میلیون چینی قربانی سیاست‌های احمقانه‌اش شدند تا این که عاقبت مرد و راه را برای ورود رهبران عاقلی چون تنگ شیائو پینگ باز کرد.

تنگ همان ابتدا به سران حزب کمونیست گفت که اگر مردم را از فقر نجات ندهیم حکومتمان سقوط خواهد کرد.

گفت که هیچ تضاد بنیادینی بین سوسیالیسم و اقتصاد بازار آزاد وجود ندارد.
گفت پولدار شدن باشکوه است.
گفت فقیر بودن ننگ است.
گفت اصلاحات انقلاب دوم چین است.

اما درخشان ترین حرفش این بود:
«اهمیتی ندارد که گربه سفید باشد یا سیاه، مهم آن است که بتواند موش بگیرد.»

منظورش از این حرف این بود که:
هدف اصلی ما از بین بردن فقر است و به همین دلیل مجازیم که از سرمایه، تکنولوژی و روش‌های امپریالیست‌ها برای رسیدن به این هدف استفاده کنیم.

منظورش این بود که اقتصاد بر ایدئولوژی تقدم دارد و باید به هر وسیله‌ای که شده فقر را از کشور ریشه کن کرد.

تنگ شیائو پینگ با استفاده از همین سیاست‌ها توانست درصد جمعیت فقیر کشورش را از هشتاد و هشت درصد زمان مائو به زیر یک درصد امروز برساند.

اما یک توضیح اضافی:
شخصاً هیچ علاقه‌ای به الگوی چینی ندارم و این الگو را هم هرگز توصیه نمی‌کنم.

باید توجه داشت که تعدادی از رفرم‌های تنگ‌شیائوپینگ، از جمله اعمال دموکراسی درون‌حزبی، کم‌رنگ کردن اقتصاد دولتی، کوتاه کردن دست ارتش از اقتصاد، اعمال حاکمیت قانون، محترم دانستن حق مالکیت خصوصی، پذیرش سرمایهٔ خارجی و …
طی سال‌های اخیر در چین رو به قهقرا گذاشته و به همین دلیل آیندهٔ الگوی چینی نامشخص است.

در کتاب‌ها خوانده‌ایم یک خصوصیت اصلی هر حرکت رفرمیستی راستینی بازگشت‌ناپذیر بودن آن است.

با توجه به همین اصل می‌توان نتیجه گرفت که شمار زیادی از رفرم‌های تنگ‌شیائوپینگ، به رغم تاثیر شگرف آن‌ها در بهبود زندگی مردم، رفرم راستین نبودند که اگر بودند الان شاهد عدول از آن‌ها نبودیم.

رفرم واقعی نیازمند تحولات ساختاری و بریدن تام و تمام رشته‌های استبدادی است. اصلاحاتی که غایت خواسته‌اش تبدیل کردن یک نظام اقتدارگرای فقرگرا به یک نظام اقتدارگرای توسعه‌گرا‌ باشد ره به جایی نمی‌برد. ذات منحط چنین نظامی تحمل هیچ رفرمی را ندارد.

دکتر بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم