خانه / مقالات / در پی تملک ذهن و ضمیر جامعه؛ خامنه‌ای و سانسور: اسد سیف

در پی تملک ذهن و ضمیر جامعه؛ خامنه‌ای و سانسور: اسد سیف

علی خامنه‌ای در نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ رهبر جمهوری اسلامی در پسِ آنچه آنها را “کتاب‌های مضر” می‌خواند رد پای “دشمن” را می‌بیند


جمهوری اسلامی بدون سانسور قابل تصور نیست. اما در حوزه سانسور کتاب در ایران، علی خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی چه نقشی دارد؟ اسد سیف، پژوهشگر، کوشیده است در یادداشت خود درنگی بر این نقش داشته باشد.

سانسور همزاد نظام جمهوری اسلامی است. اگرچه سانسور پیش از استقرار این نظام نیز بر کشور حاکم بود، ولی رژیم نوبنیاد جمهوری اسلامی آن را گسترش داده، به اصلی بنیادین تبدیل کرد. “وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی” به بهانه و با تکیه بر اصل اسلامی “امر به معروف و نهی از منکر” کار سانسور را در ایران سازماندهی کرده، پیش می‌برد.

کار وزارت ارشاد نظارت بر شایست‌ها و ناشایست‌هاست و این‌که در آثار تحت مسئولیت این وزارتخانه باید نشان داده شود که مردم چه بپوشند، چه بگویند و چگونه رفتاری را در جامعه پیش بگیرند. با گذشت چهاردهه از عمر این حکومت، بزرگ‌ترین نتیجه این عملکرد پرورش نسلی‌ست که می‌کوشد سیمایی چندگانه از خود در جامعه داشته باشد. خیزش نسل جوان طی سال گذشته در واقع عصیان علیه این رفتار است.

نظارت بر چاپ و نشر نیز در همین راستا از وظایف این وزارتخانه است. در دستگاه عریض و طویل سانسور، هزاران سانسورچی هر اثری را پیش از انتشار می‌خوانند و نویسنده را به حذف بخش‌هایی از آن مجبور می‌کنند. آنان در واقع مردم را بی‌هوش و بی‌اراده و نادان می‌پندارند و برای آنان تصمیم می‌گیرند که چه بخوانند، چه ببینند و چه نگاهی به جهان داشته باشند.

نقش کانونی رهبر

در جمهوری اسلامی اگرچه قانون اساسی وجود دارد، ولی مفاد همین قانون نیم‌بند نیز رعایت نمی‌شود. یکی از وظایف رهبر به مثابه “ولی فقیه” در عمل این شده است که با صدور احکامی مردم و جامعه را ورای قانون اساسی هدایت کند. علی خامنه‌ای در این روند کانونی‌ترین نقش را در اجرای سانسور برعهده دارد: «بحث بر سر محدود کردن نویسندگان و دانشمندان و متفکران و آدم‌های برجسته نیست. بحث بر سر جلوگیری از راهزنی فکرها و اندیشه‌هاست. ما مسئولیت مهمی در مقابل افکار مردم داریم… بهترین راه برای جلوگیری از این راهزنی این است که اگر فکر راهزنی به وجود آمد، فکر هدایت‌گری هم در کنار آن مطرح شود… ما باید مواظب ذهن جوانان باشیم.» (خامنه‌ای در دیدار با دست‌اندرکاران برگزاری هفته کتاب)

رهبر مخالف نشر نیست، ولی علیه هر آن چیزی‌ست که حضور آن را صلاح نمی‌داند: «چیزهایی هست که واضح است برای مردم مضر است. مثل ترویج فحشا و فساد و از این قبیل. این‌ها را نباید اجازه بدهند که نشر شود. بیشتر باید تلاش کنند تا کتاب‌های خوب تولید و پخش بشود.» (در دیدار با برگزارکنندگان نمایشگاه کتاب)

او در همین رابطه “ممیزی کتاب” را “کار بسیار مهمی” می‌داند، زیرا به گفته او: «وقتی دستگاهی (یعنی دولت) امور مردم را متکفل و متحمل شده است، مسئولیت این ماده را دارد که نگذارد فساد به جسم و جان مردم نفوذ کند.». در همین رابطه دستگاه سانسور به دفاع از خواننده در برابر نویسنده برمی‌خیزد تا «اجازه ندهد… حقایق تاریخی دچار تحریف شوند.» و این‌جاست که «حق خواننده ایجاب می‌کند که شما جلوی نشر این رمان را بگیرید.» (در مصاحبه با صدا و سیما)

سانسور، جلوه‌ای دیگر از “مقابله با دشمن”

خامنه‌ای در پسِ “کتاب‌های مضر” رد پای “دشمن” را می‌بیند که «جزئی از چارچوب یک طرح براندازی است… دشمن وقتی که می‌خواهد با ابزار فرهنگی به کشور و جامعه و نظامی حمله کند، چیزهایی را هدف می‌گیرد که به نظر من امروز در کشور ما چنین چیزهایی هست. هم در عالم کتاب هست، هم در عالم مطبوعات هست، هم در عالم هنر هست.» بر این اساس «ممیزی واجب است. در جنجال علیه ممیزی و سانسور نباید هدف را گم کرد. من وظیفه نظام می‌دانم، وظیفه وزارت ارشاد می‌دانم، وظیفه شما که ناشرید می‌دانم که وقتی چنین چیزی مطرح می‌شود، شما اجازه ندهید و کمک نکنید… طبیعی‌ست که ما با چنین آزادی‌هایی مخالفیم، مگر کسی شک دارد؟» (در دیدار با دست‌اندرکاران هفته کتاب)

به نظر رهبر، به همان اندازه که مصرف مواد مخدر برای جامعه زیانبار است و دولت برای حفظ جان جوانان در برابر آن مسئول است، کتاب بد نیز همین نقش را دارد و در این راستا «تشخیص مصلحت هم بر عهده کسی است که مسئول است… ما نباید اجازه بدهیم وارد میدان بشود. این وظیفه ماست، وظیفه دولت است، وظیفه وزارت ارشاد است» (پیشین)

به نظر خامنه‌ای در «رمان‌ها و کتاب‌های ادبی و بعضی از شعرها، وجود شیء منحرف در آن، مضرتر و خطرناک‌تر است… پس در مقابل بدخواهانی که برای این کارها یاوه‌گویی می‌کنند، می‌توانید محکم بایستید… این کار درستی است.» (پیشین)

او خود بر کار سانسورچیان نیز نظارت دارد و به آنان و وزارت ارشاد هشدار می‌دهد که باید دقیق‌تر عمل کنند: «افرادی را که برای ممیزی انتخاب کنید که وقت داشته باشند و سرسری نگاه نکنند. بعضی از کتاب‌هایی را که برای من فرستاده بودند، دیدم بخشی از آن علامت‌گذاری شده بود که “ممنوع” است. که به نظر من خیلی مهم نبود. بعد مطلب کتاب را خودم ادامه دادم و به بخشی رسیدم که علامت‌گذاری نشده بود، و واقعاً هم مضر بود.» (پیشین)

توصیه به مترجم‌ها

خامنه‌ای با تأکید بر این‌که معتقد بر “ارشاد و سمت‌دهی واقعی” است، بر این نظر است که با آثار کلاسیک باید هم‌چون “عتیقه” برخورد کرد. سانسور در آن‌ها را به این علت که «در دنیا به ثبت رسیده‌اند» مجاز نمی‌داند. آثار شکسپیر را نمونه می‌آورد و می‌گوید: «اگر دیدید نمایش مناسبی نیست، اصلاً کل آن را چاپ نکنید.»

در داستان و رمان اما این اصل نباید اجرا شود، زیرا «بعضی از این کتاب‌ها ممکن است با اندک تغییری اصلاح شود. مترجم و نویسنده این‌گونه کتاب‌ها شاید واقعاً هم غرضی نداشته باشند، ولی غفلت می‌کنند. یک وقت یکی از مترجمان معروف با جمعی به این‌جا آمده بود. رمانی چهارجلدی را ترجمه کرده بود که من آن را خواندم… در جلد اول آن کتاب مناظر شهوانی عشق‌بازی‌های بیهوده بدون این‌که ماجرای اصلی رمان هم به آن نیازی داشته باشد، به وسیله نویسنده خیلی زیاد تفصیل داده شده بود. مترجم می‌توانست خیلی از این‌ها را حذف کند. مترجم قسم نخورده که هر مطلبی را که نویسنده نوشت، عین آن را بیاورد. می‌تواند بگوید که ما در این‌جا به دلیلی که مناسب نبود، پنج صفحه یا پنج سطر را حذف کردیم. این هیچ مانعی ندارد. نکته دیگر هم گفتگویی بین یک کشیش طرفدار مذهب و یک فرد ضدمذهبی بود که هر دو طرف با استدلال می‌خواستند نظر خودشان را بر دیگری تحمیل کنند و یا مثلاً عرضه کنند. حرف‌ها خیلی هم مفصل است. اما در نهایت آن ملحد پیروز می‌شود… واقعاً چه لزومی داریم آن ملحد را پیروز کنید؟ آن فصل آخری که گفته ملحد است، یک صفحه است. آن را حذف می‌کردید. مانعی نداشت.» (پیشین)

بدین‌گونه است که سانسور، به فرمان و زیر کنترل رهبر، به عنوان اصل بنیادین نظام در تمامی عرصه‌های هستی اجتماعی انسان‌ها در ایران حاکم می‌شود. تأثیر فاجعه‌بار آن نیز خود موضوعی‌ست قابل بررسی و نیازمند فرصتی جداگانه.