آها« یا «آه»؟:تورج عاطف

مریم میرزاخانی،

      
                   صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
” سعدی “
این روزها همه جا سخن از زن است و در ادامه زندگی و آزادی  که دقیق ترین محاسبه را از خواست بشری می دهد و حکایت زن و  محاسبه وریاضی یاد آور بانوی بی همتای ایرانی جهان ریاضیات است
امروز که این نوشته را می نگارم  چهل و هفتمین میلاد بزرگ بانوی ریاضیات جهان سر کار خانم دکتر مریم میرزاخانی است.  ایشان  در مورد لذت ریاضیات اظهار نظر بسیار جالبی دارند
“پرارزشترین بخش مطالعه ریاضی لحظه‌ای است که می‌گویی ‘آها!’. ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح”
این کلمه “آها !” درست همان تحلیلی است که هیچگاه  و شاید بسیار  کمتر یافت می شود در هنگامی که به  وقایعی چون مرگ  زود هنگام بانوئی بی نظیر چون پرفسور میرزاخانی می رسیم  و نمی توانیم درکی از علت آن داشته باشیم  . شاید مشکل همه ما این باشد که فکر می کنیم حساب و کتاب و یا به قول علمی تر آن ریاضیات زندگی را می توانیم به سادگی درک کنیم اما سخت است که بتوان ازدست دادن چنین گوهری درخشان  از جهان را با  هرگونه منطقی قبول کرد حتی اگر پند دکتر میرزاخانی را گوش کنیم که گفت
“بدون علاقه داشتن به ریاضی ممکن است آن را سرد و بیهوده بیابید. اما زیبایی ریاضیات خود را تنها به شاگردان صبور نشان می‌دهد”
بی گمان برای  درک  ریاضیات وقایع  جهان باید صبری بیش از هر معیار سنجشی داشت .اگر فرض کنیم که  چگونگی   حمل و نقل نخبگان کشور وخلق آن فاجعه   در میانه  دهه 70 خورشیدی  را با منطق جامعه نخبه کش و سراسر از عشق به جهالت  توجیه کنیم اما  این که مریم میرزاخانی  از  آن حادثه وحشتناک جان سالم به در برده ولی بیست سال بعد   در اوج موفقیت سرطان او را از ما می رباید   به واقع با هیچ صبری قابل تحمل نیست  هرچند که  برنده   مدال فیلدز و کسی که روز تولدش به نام ” روز جهانی زن و ریاضیات ” نامگذاری و از سوی سازمان ملل بعنوان یکی از هفت دانشمند زن تاثیر گذار جهان  شناخته شده است  فرمان به ” صبر ” دهد .
شاید این روحیه ” صبوری ” از دوران کودکی و آرزوهای آن روزگارش آید که چنین در باره آنها گفته است «وقتی که بچه بودم رویایم این بود که نویسنده  رمان شوم”
صبر حکایت نویسندگی رمان است یعنی یک رمان چون هر مسئله ریاضی نیاز به حل کردن دارد تا آشکار یا به بیانی نوشته شود . شاید هم  توضیح برای نیافتن  “آها !”  در سرزمین مادریش است