مرگ یا قتل احتمالی رییسی،چه حادثه باشد چه توطئه، خبر خوشی برای باندهای رقیب او در بحران جانشینی است. رئیسی هر چه بود شخصیت قابل توجهی نبود، نه سواد درست داشت نه چهره کاریزماتیک و نه حتی مثل رهبر فعلی سخنور که زمان جانشینی خمینی، جوان و پرانرژی بود. آیت الله خمینی چهره کاریزماتیکی بود با اتکا به استبداد توده ای، تمام رقبای انقلابی اش را حذف کرد.
خامنه ای چهره مطرح انقلابی بود اما مرجع نبود. از او حمایت کردند، هم هاشمی حامی اش بود و هم خودش تلاش کرد فقدان هایش را در میان مرجعیت با تقویت سپاه و استقرار دولتی در بیت رهبری جبران کند. استبداد در زمان او اگر اکثریت توده ای خمینی را نداشت، اما نهادمندتر شد. بازی دادن بیشتر نظامی امنیتی ها و نقش آفرینی کمتر روحانیون، حذف حساب شده یاران اطراف خمینی، فلج کردن جریان اصلاحات، سرکوب جنبشهای مدنی به خصوص از سال هشتاد و هشت با محصور کردن رهبرانش که از نزدیک ترین افراد به خمینی بودند، همه در راستای یکدست سازی قدرت با بازیگری نهادهای امنیتی و نظامی بوده.
از خامنه ای میراث خطرناکی باقی مانده. نهادهای سرکوب قوی دارد اما نه رجل سیاسی باقی گذاشته نه اجازه فعالیت نظام مند جامعه مدنی را داده و نه فکری به حال فساد افسارگسیخته کرده. تنها کار مهم او کنترل رقبا و معترضان با شدت سرکوب بالا بوده. ما هر چه به انتهای جمهوری اسلامی میرسیم، کیفیت رهبرانش پایین تر میآید. پسرش مجتبی و رییسی مفقود ( شاید مرحوم) در این بازار بی رجلی، خیر الموجودین اند اما مسأله مهم فساد ساختاری است که این فساد، ایران پسا خامنه ای را در یک رقابت آنارشیک باندهای قدرت گرفتار خواهد کرد و البته در میانه این دعوای خونین که شعله های آن از هم اکنون در افشاگری و حذف احتمالی رئیسی پیداست، جامعه ای را هم باید به عنوان بازیگری درنظر گرفت که سرکوب شده اما باز هم ایستاده و این جامعه در دعوای قدرت منفعل نخواهد بود،چون جنبش آفرین است. از هشتاد و هشت تا چهارصد و سه سرکوب شدید بوده اما اعتراض حتی در خیابان خاموش نشده.
در این راستا ایران آینده پسا خامنه ای یک تصویر مه آلود و اضطراب آور دارد: بحرانهای عمیق چند بعدی، جنگ افسارگسیخته باندهای قدرت و جامعه اعتراضی تسلیم ناپذیر داخل، خشمگین و منتظر فرصت و البته اضافه کنید بحرانهای منطقه ای و بین المللی چند بعدی و تداوم جنگهایی که اجازه نفس کشیدن نمی دهند. صورت مسأله سالهای آینده ایران پیچیده و اضطراب آور است و امر سیاسی نیاز به تأمل و برنامه و سازماندهی دارد، آنچه را که امروز نه اپوزیسیون پرت خارج دارد و نه تحت سرکوب داخل.