معنایِ سیاسیِ مرگِ رئیسی ; شهریار خسروی

آخوند جلاد رئیسی

از لحاظ سیاسی مرحوم رئیسی یک جانگهدار بود. یعنی نقشی را اشغال کرده بود که عملا وجود نداشت. هیچ‌ کاری نبود که اونجام بدهد و دیگران ناتوان از انجامش باشند. احمدی‌نژاد یک «رئیس جمهور بد» بود که با حقه‌بازی به قدرت رسیده بود و حکمرانی فاجعه‌باری داشت. اما برکشیده شدن رئیسی نماد حذف نقش ریاست جمهوری به عنوان بازتاب مشروعیت مردمی حکومت بود‌. اگر رئیسی به مقام بالاتری هم می‌رسید معنای آن مقام بالاتر هم از بین می‌رفت.

در واقع، در ایران بعد از انقلاب نهادهای رهبری و ریاست جمهوری هرکدام نماد مشروعیت الهی و مردمی حکومت بودند و به همین دلیل هم در مواقع مختلف دچار تنش می‌شدند. جنبش اصلاحات می‌خواست مشروعیت الهی را ذیل مشروعیت مردمی قرار دهد، اما رییسی فراخوانده شده بود تا حکومت را تحت یک اقتدار عمودی یک کاسه کند.

اگرچه نمی‌توان تصویر دقیق از آینده به دست داد، یک چیز روشن است: پروژه‌ای که از آغاز دهه‌ی نود با برکشیدن ابراهیم رئیسی آغاز شد، تمام شده است. پنجاه روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری آینده، تنها گزینه‌ی عاقلانه برای حکومت، کوتاه آمدن از اجرای پروژه‌ی مشابه حداقل برای یک دوره‌ی چهارساله و سپردن دولت به نیروهای متعارف برای اداره‌ی امور اجرایی است. در حال حاضر، برنامه‌ریزی بلندمدت برای حکومت ممکن نیست. (مگر آنکه اطلاعات ما خیلی ناکافی باشد).