برخی همکاریها و اتحادها از همان اول محکوم به شکست اند نمونه اش، اتحاد کمونیستها با میرزاکوچک خان..
یا مثلا آنچه که در اوایل انقلاب، حزب توده از اتحاد با خط امامی دم میزد!
نورالدین کیانوری رهبر کمونیست حزب توده می گفت:
«اگر از روی جسد ما هم رد بشوند ما خط امامی هستیم»!
احمد شاملو در آن زمان در طنزگونه ای در مورد حزب توده نوشت که آقایان که زمانی می گفتند«دین تریاک توده هاست»
اما اکنون در «این اواخر آب توبه به سر ریخته و ختنه را برای اعضای خود اجباری کرده…»!
در میان افراد نهضت جنگل، احسانالله خان یار وفادار میرزا کوچک خان نزدیکترین فرد به شوروی بود..
وقتی ارتش سرخ وارد انزلی شد و صدای توپهای ارتش سرخ را شنید..
او با شادی تمام خود را به کوچکخان رساند تا خبر ورود رفقایش را بدهد..
میرزا که در حال نماز بود احسانالله خان در رساندن خبر چنان عجله داشت که منتظر نماند تا نمازش را تمام کند، به میرزا گفت:
«خدا را ول کن، تو در این موقع باید به لنین پناه بیاوری.»!
احسانالله خان پس از شکست نهضت جنگل و مرگ میرزا کوچک خان جنگلی به شوروی رفت و در آنجا با دردناکترین وضع در تصفیه های استالینیستی کشته شد.
مانند تمامی رهبران حزب کمونیست که در ۱۹۳۷ و ۱۹۳۸م توسط استالین کشته شدند!
بر طبق آمار، ۱۳۰ نفر از رهبران و افراد برجسته حزب کمونیست ایران در دوره استالینیزم اعدام و یا سر از سیبری درآوردند.
اتهامات آنها دقیقا همان اتهاماتی بود که یک عمر با آنها جنگیده بودند!
مانند: فعالیت بر ضد شوروی، جاسوسی برای بریتانیا و آلمان.!
برخی موارد، حتی مسخره بود.
مثلا یکی را متهم کرده بودند که جاسوس ایران است و وظیفه داشته اگر جنگ جهانی آغاز شود نان مردم شهر را آلوده سازد..
و یا یکی از ایرانیان که کارمند اداره آب بوده، متهم به جاسوس انگلیس کرده بودند که قصد داشته با زهرآلود کردن آب شهر، مردم شوروی را به کام مرگ بفرستد!
بر طبق آمار بایگانی نهادهای امنیتی روسیه، از میان محکومین تصفیه ها، شمار ایرانیان بازداشت شده ۱۳هزار و ۲۹۷ تن بوده که از این تعداد ۲ هزار و ۴۶ تن تیرباران شده اند..
تنها معدودی بصورت معجزه آسا از کشتار استالین جان بدر بردند افرادی چون سیروس بهرام و یا لاهوتی از مرگ جستند.
اما این تنها کمونیستهای ایرانی نبودند که بدست استالین کشته شدند ..
بلکه کمونیستهای لهستان نیز سر به نیست شدند.
چون همچنانکه کمونیستهای ایرانی از دست رضاشاه گریخته به اتحاد شوروی پناهنده شده بودند.
کمونیستهای لهستانی نیز که از دست«مارشال پیلسودسکی» گریخته و به شوروی پناهنده شده بودند، بدست استالین تیرباران شدند.
همچنین باید به بسیاری از کمونیستهای آلمان و اسپانیا اشاره کرد که در دهه ۱۹۳۰م بدست استالین کشته شدند.
اما از این خیل بی شمار، بیشترین به خاک افتادگان تصفیه های استالینی، ایرانیان و یونانیان بودند.
براساس پیمان مولوتف–ریبنتروپ که در ۲۳ اوت ۱۹۳۹ استالین با هیتلر بسته بود «استالین کمونیستهای آلمانی را که از جهنم هیتلری به شوروی گریخته بودند تحویل دژخیمان گشتاپو داد» تا اعدام گردند!.
رهبران حزب توده، از این تصفیه ها و اعدامهای کمونیستهای ایرانی توسط استالین اطلاع داشتند آنان هر ساله، در سالروز مرگ تقی ارانی در زندان رضاشاه به سوگ می نشستند
اما در مورد اعدام بی شمارِ کمونیستهای ایرانی، بدست استالین همواره مهر سکوت بر لب زده و از استالین کبیر سخن میگفتند!
اما برگردم به احسانالله خان.
او در ۱۵ دسامبر ۱۹۳۷ در باکو دستگیر شده و با اتهامات ساختگی متعدد زیر شکنجههای سخت و ددمنشانه رفت..
او برای نجات جان خود نامههای متعددی خطاب به میکویان، یژوف (رئیس ان.ک.و.د) و استالین نوشت اما همه نامهها بیپاسخ ماند.
بارها شکنجه شد و سرانجام در حالیکه سخت بیمار بود در ۱۰ مارس ۱۹۳۹ در مقابل میز محاکمه قرار گرفت..
محاکمهای که بیش از ۲۰ دقیقه طول نکشید و در صبح همان روز در مسکو به جوخه اعدام سپرده شد.
ناصر زربخت در مورد آخرین شب قبل از اعدام او مینویسد:
«در زندان که بودم پیرمردی تعریف کرد که در همان سالها که بگیر و به بند خارجیها شروع شد با احسانالله خان در زندان در یک سلول بودیم..
او را هر شبانه روز به بازپرسی میبردند و هر بار با بدن کوفته به سلولش باز می گردانیدند…
پس از دو ماه که به همین وضع گذشت در یکی از شبها که از بازپرسی برگشت، گفت دیگر راحت شدم.
پرسیدم چه کردی؟
گفت هرچه میخواستند گفتم و خودم را راحت کردم. پایش را دراز کرده به راحتی خوابید، فردایش آمده او را بردند و دیگر از او خبری نشد».