جزئیاتی از تلاش‌ها برای دستگیری «خطرناک‌ترین تروریست» که قطر به او پناه داده بود

ریچارد ای کلارک هماهنگ کننده ملی امنیت و مبارزه با تروریسم در دو دولت بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش روسای جمهوری آمریکا، مقاله‌ای درباره پناه دادن قطر به «خطرناک‎‌ترین تروریست‌ها» منتشر کرد.

در مقاله‌ای که شنبه 8 ژوئیه سایت «دیلی نیوز» آن را منتشر کرد، داستان پناه دادن به «خالد شیخ محمد» توسط قطر منتشر شده که نامش با حملات 11 سپتامبر به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در شهر نیویورک آمریکا پیوند خورده است. او در این مقاله، جزئیات جالب توجهی از تلاش‌های واشینگتن برای دستگیری شیخ محمد نوشته آن هم در حالی که در قطر پنهان شده بود.

نویسنده در مقاله خود نوشته است: «حقیقت این است که قطر پناهگاهی امن برای رهبران گروه‌هایی بود که ایالات متحده و دیگر کشورها آن‌ها را گروه‌هایی تروریستی می‌دانند. این مساله جدیدی نیست و این وضعیت از دستکم 20 سال پیش ادامه دارد. یکی از افرادی که به پناهگاهی امن در دوحه دست یافته بود، مغز متفکر حملات 11 سپتامبر بود».

این مقام مسئول سابق آمریکایی افزود: «اکثر مردم نام اسامه بن لادن (رهبر پیشین القاعده) را با کشتار بزرگی که 11 سپتامبر روی داد، پیوند می‌زنند، اما شخص دیگری وجود دارد که یک قاتل زنجیره‌ای تروریست است و او رهبر واقعی بود. برای نخستین بار نام او را سال 1993 به عنوان شخصی مرتبط با حملات آن سال‌ها در نیویرک آمریکا شناختم. او خالد الشیخ محمد است. پس از آن دریافتیم که او دارای قدرتی بی نظیر در رهبری گروه‌های بزرگ تروریستی است؛ توانی که در اسامه بن لادن تا این اندازه پیدا نمی‌شود».
خطرناک‎‌ترین تروریست آزاد
به نوشته ریچارد ای کلارک، خالد که اصالتا پاکستانی است، در کویت زندگی می‌کرد و پس از آن برای تحصیل به آمریکا رفت و چهار سال را در ایالت کارولینای شمالی سپری کرد. پس از حملات اوایل دهه نود قرن گذشته در نیویورک، ناپدید شد و پس از آن در سال 1995 در مانیلا خود را نشان داد و آن‌جا در توطئه‌ای با هدف منفجر کردن هواپیمایی آمریکایی بر فراز اقیانوس اطلس شرکت کرد.

در سال 1996 خالد شیخ محمد به عنوان «خطرناک‌ترین تروریست آزاد» شناسایی شد. در همان زمان حکم قضایی فدرال برای بازداشت او صادر شد. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا هم تلاش‌های خود را برای شناسایی محل حضور شیخ محمود به عنوان «ماموریتی بسیار مهم» آغاز کرد.

به نوشته کلارک: «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا شیخ احمد را در قطر پیدا کرد. آن‌جا به او شغلی ساده در وزارت آب داده شده بود. تصمیم برای گام بعدی بر عهده کمیسیون مشترکی بود که ریاست آن را مجموعه امنیتی مبارزه با تروریسم CSG بر عهده داشت».
نمی‌توان به دولت قطر اعتماد کرد
این مقام مسئول سابق آمریکایی در مقاله خود ادامه داده است: «در مجموعه این اجماع وجود داشت که نمی‌توان به دولت قطر اعتماد کرد تا از دستگاه‌های اطلاعاتی مآن درخواست کرد شیخ محمد را بازداشت کرده و تحویل دهند. زیرا قطری‌ها گذشته‌ای سرشار از همراهی با تروریست‌ها دارد. اطلاعات حاکی از آن بود که یکی از اعضای شورای وزیران قطر که از خاندان حاکم هم هست، با گروه‌هایی همچون القاعده ارتباط دارد و او است که از خالد شیخ محمد حمایت کرده و برایش پناهگاه امن فراهم کرده است».

او توضیح داده است: «در آن سال‌ها مشکل این بود که هیچ آژانس آمریکایی معتقد نبود می‌تواند شیخ محمد را با موفقیت برباید».

او افزوده است: «آن هنگام سفارت آمریکا در قطر بخشی از سازمانی بود که برنامه ویژه سفارت نامیده می‌شد. این بدان معنی بود که تنها یک دفتر کوچک در دوحه داشتیم که با وزارت امور خارجه در ارتباط بود. هیچ دفتری برای پلیس فدرال در سفارتخانه نداشتیم، وابسته نظامی نداشتیم و پایگاهی هم برای سازمان اطلاعات مرکزی در قطر نداشتیم. همچنین پلیس فدرال و سازمان اطلاعات مرکزی باور نداشتند بتوان شیخ محمد را در سکوت از قطر ربود بدون این‌که توجه سازمان‌های امنیتی این کشور را جلب کرد. با وجود این‌که واحد «دلتا» برای انجام عملیات نجات گروگان‌ها و نبرد در محیط‌های خشن ایجاد شده بود، اما کارشناسان در فرماندهی عملیات ویژه می‌گفتند ماموریتی از سوی وزارت دفاع دریافت نکرده‌اند».
عملیاتی نظامی همچون نبرد نرماندی
به نوشته کلارک، پس از آن کارمندانی در ستاد مشترک ارتش آمریکا، اقدام به تهیه طرحی نظامی مشابه با عملیات نرماندی کردند که در آن هزاران تن از نظامیان نیروی زمینی و هوایی آمریکایی مشارکت می‌کنند. آن‌ها معتقد بودند این تنها روش نظامی است که از راه آن می‌توان وانمود کرد فرماندهان نظامی نمی‌خواهند برای هدف قرار دادن یک مرد، حاکمیت کشوری را نقض کنند».

مقام مسئول سابق آمریکایی در مقاله خود یادآور می‎شود: «می‌توان گفت پیش از حملات 11 سپتامبر، فرماندهان نظامی آمریکایی در مشارکت در هرگونه عملیاتی در زمینه مبارزه با تروریسم، مردد بودند».

اما به خاطر پیش‌بینی‌های پلیس فدرال و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مبنی بر ناکار آمد بودن عملیات نظامی در دستگیری شیخ محمد، یک گزینه بیشتر نمانده بود و آن ارائه کردن درخواستی رسمی از سوی دولت بیل کلینتون رئیس جمهروی وقت آمریکا به دولت قطر برای تحویل شیخ محمد بود.
اگر می‌پذیرفتند جهان چهره دیگری داشت
کلارک نوشته است که برای کاهش خطرهای این اقدام «از سفیر ایالات متحده خواسته شد تنها با امیر قطر درباره موضوع گفت‌وگو کند. از امیر هم خواسته شد تنها در این باره با رئیس دستگاه امنیتی قطر صحبت کند. درخواست این بود که قطری‌ها خالد شیخ محمد را برای چند ساعت دستگیر کرده تا گروهی از آمریکا با سفر به قطر، او را به ایالات متحده منتقل کنند».

اما ساعاتی پس از دیدار سفیر آمریکا با امیر قطر، شیخ محمد به طور کامل از نظرها پنهان شد. در شهر کوچک دوحه هم هیچ کس نتوانست او را پیدا کند. به نوشته کلارک «پس از مدتی قطری‌ها به ما خبر دادند که معتقدند شیخ محمد کشور را ترک کرده است. آن‌ها اما هیچ‌گاه توضیح ندادند این اتفاق چگونه افتاده است».

کلارک در پایان مقاله خود نوشته است: «چنانچه قطری‌ها شیخ محمد را (که در حال حاضر در زندان گوانتانامو به سر می‌برد) آن هنگام یعنی سال 1996 تحویل داده بودند، اکنون جهان متفاوتی داشتیم».