.
در سال ۵۷ که انقلاب شد، اکثر مدیران باتجربه و باسواد کشور یا اعدام شدند و یا از کشور فرار کردند و یا خانهنشین شدند و جای آنها را انقلابیون جوان و بیتجربه گرفتند…
شما اگر نگاهی به مجلس و دولت و وزیران آن در بعد از انقلاب بکنید متوجه خواهید شد که آنها نه سابقه مدیریتی و نه تخصصی در آن کاری که به آنها سپرده شده بود داشتند…
حتی رئیسجمهور کشور هم هیچگونه سابقه کار دولتی نداشت و یا بقول یک دوست در حد کدخدا یک روستا و یا بخشدار یا فرماندار یک شهر هم نبودند که مردم دلشان را خوش کنند به اینکه طرف قبلا یک روستا و یا یک شهر را اداره میکرده…
حالا تصور کنید که مردم، یک کشور بزرگ و یک قدرت در سطح خاورمیانه را داده بودند به دست چنین افرادی تا آنرا اداره و مدیریت کنند..
حتی خود این آقایون قدرت را بدست گرفته بودند، شبانهروز از طریق رادیو و تلویزیون و روزنامه فریاد میزدند که ما متعهد میخواهیم نه متخصص…
خود خمینی هم در یک سخنرانی عنوان کرد که؛ ما دانشگاه میخواهیم چکار…؟!
“دانشگاه یعنی غربزدگی و این را غربیها بوجود آوردند تا جوانان مخالف انقلاب و اسلام در آن رشد کنند…”
ولی بعدها متوجه شدند که یک کشور با متعهد بودن اداره نمی شود بلکه نیاز به متخصص دارد…
و دانشگاه آزاد را دوباره راهاندازی کردند، ولی نه در قلب شهر، بلکه در حاشیه شهرها…
من دانشگاههای زیادی را در کشورهای مختلف دیدهام اما بجز در ایران هرگز دانشگاهی را ندیدم که بر قلۀ کوهی بنا شده باشد، معمولاً دانشگاهها در کشورهای توسعه یافته همه در مرکز شهر و در نقاط قابل دسترسی ساخته میشوند و اصلا برخی از شهرها حول یک دانشگاه شکل گرفتهاند و سرزندگی شهر به وجود دانشجویان گره خورده است، آکسفورد و کمبریج دو نمونۀ برجستهاند…
البته دلیلش واضح است چون آنها دانشگاه را یک عنصر اضافی و مزاحم نمیبینند که برای دور نگه داشتن دانشجو از هرگونه فعالیت سیاسی مانند زندان هارونالرشید روی قله کوه یا در وسط بیابان ساخته شود…
بلکه هدف از تاسیس دانشگاه استفاده از آخرین دستاوردهای آموزشی، پژوهشی و فناوری برای ادارۀ بهتر امور مملکت، ارتقاء کیفیت زندگی و افزایش ثروت شهروندان است…
اما وقتی ما قرار نیست از این دستاوردها استفاده کنیم دیگر چه نیازی به نهاد آموزش و این همه هزینه برای آن داریم…؟!
البته در مقام شعار، حرفهای قشنگ زیاد میزنیم ولی در عرصۀ عمل سالهاست در دنیای خودمان سِیر میکنیم:
دانشگاه میگوید؛ انحصار باعث ایجاد فساد و رانت میشود، اما ما در تمام عرصههای اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و رسانهای انحصاری کاملا فاسد را بنا کردیم…!
دانشگاه میگوید؛ در مناطق خشک و کم آب کشاورزی انجام نشود، اما در کم آبترین دشتها، آببُرترین اقلام کشاورزی را کشت میکنیم…!
دانشگاه میگوید؛ که تولید خودورهای ناایمن، پرمصرف و بیکیفیت احمقانه است، ولی ما نه تنها تولید میکنیم بلکه با کمال افتخار از این تولید حمایت هم میکنیم…!
دانشگاه میگوید؛ صنایع آهن، فولاد، روی، مس و آلومنیم را در کنار آبهای آزاد دریا تاسیس کنید که هم آلودگیِشان رقیقتر شود و هم در این خشکسالی آب شیرین مصرف نشود، اما ما در دل کویر این صنایع را برپا میکنیم و شیرینترین آب ایران را از دهن مردم میگیریم و به کام آن میریزیم…!
دانشگاه می گوید؛ یکی از بزرگترین کارها در این دوران شیرین کردن آبهای شور است، اما ما با ساختن سد که افتخار ملی هم حسابش میکنیم شیرینترین آبهای ایران را از شورترین آب اقیانوس شورتر میکنیم…!
دانشگاه میگوید؛ با دولت الکترونیک هزینههای دولت را کاهش و شفافیت را افزایش دهیم، اما ما هر روز دولت را بزرگتر، هزینههایش را افزونتر و با عدم شفافیت فسادش را سیستماتیکتر میکنیم…!
دانشگاه میگوید؛ رشد و شکوفایی اقتصاد در گرو بازار آزاد و رقابت سالم است، اما ما بیش از ۷۰% اقتصادمان در دست شرکتهای خصولتی و نظامیست که حاضر به اجرای سیاستهای اصل ۴۴ نیستند…!
دانشگاه میگوید؛ اولین گام اشتغالزایی، سرمایهگذاری در صنایع کوچک است، اما ما همۀ تلاشمان در تاسیس صنایع بزرگ برای له کردن صنایع کوچک است…
.