به گزارش کانون حقوق بشر ایران، پنجشنبه ۸شهریور ۱۴۰۳، جان زندانی سیاسی محمود صادقی، در خطر است. زندانی سیاسی محمود صادقی دراعتراض به شرایط سخت در سلول انفرادی، و شکنجه توسط ماموران زندان عادلآباد شیراز اقدام به خودکشی اعتراضی نموده بود. وی در اعتراض به شکنجه از طریق بریدن رگ دست اقدام به خودکشی کرده بود.
زندانی سیاسی محمود صادقی پس از اینکه توسط زندانیان از مرگ نجات پیدا کرد توسط ماموران به سلول نگهداری زندانیان با جرایم خطرناک در بند ارشاد زندان عادلآباد منتقل شد. این اقدام خلاف قانون تفکیک جرایم بوده و به این ترتیب زمینه خطرات جانی و ادامه شکنجههای وی را فراهم کردند.
در این سلول ماموران زندان از جمله یک مامور به نام شیروانی با دادن سیگار به زندانیان با جرائم خطرناک، آنها را ترغیب به ضرب و شتم زندانی سیاسی محمود صادقی کرده است. این زندانیان که از ایادی ماموران و مقامات زندان هستند دست و پای زندانی سیاسی محمود صادقی را بسته و وی را به شکل وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
اقدام مقامات و ماموران زندان عادلآباد شیراز، در نقض قانون تفکیک جرائم، خطر جانی برای زندانی سیاسی محمود صادقی دارد.
زندانی سیاسی محمود صادقی، وضعیت غیرانسانی و اسفبار بند ارشاد زندان عادلآباد شیراز
بند ارشاد که محل زندان زندانی سیاسی محمود صادقی است، متشکل از ۴سلول است. ورودی بند در راهروی مرکزی زندان هیچگونه تابلو و اعلانی ندارد تا کسی از بازدیدکنندگان از وجود آن آگاه باشد.
به گفته زندانیان، مسئولان حفاظتاطلاعات، درب آن را با بنری بزرگ از انظار پنهان میکنند و یا آن را قبل از حضور بازدیدکنندگانی که از دیگر مراکز و ارگانها میآیند، خالی میکنند.
این بند دارای چهار سلول است؛ سلولهایی تاریک که فاقد تهویه و سیستم سرمایشی و گرمایشی است. زندانیان در این سلولها باید روی موکت و یا پلاستیک زباله بخوابند.
در زمستان وضعیت به گونهای است که محبوسان این موکت را به روی خود میکشند موکتی که آنقدر کثیف است که اگر چند دقیقه بر روی آن قدم بزنید کف پاهایتان سیاه و کدر میشود.
ازدحام زندانیان در فضایی بسیار کوچک، نبود حمام و هیچگونه وسایل بهداشتی و عدم رسیدگی پزشکی و عدم دسترسی به ارتباط با خانواده و حتی مسئولان زندان این فضا را تبدیل به شکنجهگاه مخوفی کرده است.
بسیاری از زندانیان تحت فشار روحی و روانی دست به خودکشی و خودزنی میزنند تا کسی صدای آنها را بشنود.
شیوع بیماری پوستی و وجود حشرههای موذی در فضایی که حتی جارویی برای نظافت سلول وجود ندارد و انبوه زبالهها فضای ناچیز این سلول را تنگتر کرده است.
تجاوز، تهدید به قتل و سواستفاده کارمندان زندان از این فضا چیزی جز رعب و وحشت را برای زندانی تداعی نمیکند.
سرویس بهداشتی که با دیواره کوتاهی از اتاق جدا شده فاقد دمپایی است که استفاده از سرویس را دشوار کرده است. بوی تعفن و موشهای بزرگ که شبانه از چاه فاضلاب بیرون میآیند و ترس گزیدن انگشتها خواب را بر زندانیان حرام میکند. حتی برای صرف غذا چیزی به نام قاشق و سفره وجود ندارد. و بایستی دستهای کثیف باید آن غذا را نوش جان کرد.
آب گرم تنها نوشیدنی در دسترس برای زندانیان است و آنها باید با دست از سرویس آب بخورند.
زندانیان مبتلا به هپاتیت و ایدز از دیگر زندانیان تفکیک نشدهاند و هیچ انسانی نمیتواند خود را مصون از آنها بدارد، همچنین فضای مخوفی را برای تنبیه زندانیان در نظر گرفتهاند.»