خبر کوتاه بود: دولت امریکا موقتاً حمایت مالیاش را از «صنعتِ حقوقِ بشرِ ایران» قطع کرد. این خبر برای این صنعت مرگبار بود. حالا کارمندانِ خدوم و سمجِ این صنعت که به زیست انگلی در فضای رسانهای خو کردهاند خشمگین شدهاند و از سر استیصال ژانرِ «خلقیاتِ ایرانیان» راه انداختهاند. به منتقدان حمله میکنند که ریاکارید، دروغگویید و بیاخلاقید. جالبتوجه است که اینها که سالها میلیونها دلار بیحساب به جیب زدهاند و حاصل کارشان هیچی جز چندتا سایت و صفحهٔ مجازی نیمبند و پروژههای بودار نبوده و یکسره طیفی از دغدغهها و خواستهای مشروعِ شهروندان را به هیچ گرفتهاند شدهاند مجسمهٔ اخلاق و گشتِ ارشاد شعبهٔ فرنگ.
چند نکته در مورد این صنعت و کارمندانش:
- یکم. نوعاً خبرنگارانِ متوسط یا آدمهای بیپیشینهای هستند که معمولاً به موضوعاتِ اصلی جامعهٔ کنونیِ ایران نمیپردازند، لیاقتش را هم ندارند که بپردازند؛
- دوم. تقلا میکنند موضوعاتی کمابیش نامربوط به وضعِ موجود را در فضای رسانهای به مخاطبان حقنه کنند؛
- سوم. به هیچیک از پرسشهای بخشِ کثیری از شهروندان راجع به فضای پرشبههٔ رسانهها و مؤسساتِ گروههای خلقالساعهٔ خارج از کشور وقعی نمیگذارند؛
- چهارم. تفرعن و خودبزرگبینیِ عجیبی در تقریباً تمامِ این افراد به چشم میخورد که اولین نشانهاش برخوردِ غالباً تحقیرآمیز و بالابهپایین با شهروندانِ داخلِ کشور یا مخالفان است؛
- پنجم. میزانِ هزینهکردِ این فاندها را همیشه غیرشفاف نگه میدارند و خواستِ شفافیت را همچون گناهی کبیره جا میزنند؛
- ششم. قبیلهای و یا فرقهای رفتار میکنند: مثلاً همزمان یک خطِ سیاسی را اجرا میکنند، همزمان به یک چهره یا جبهه حمله میکنند یا از یک چهره یا جریان دفاعِ بیقیدوشرط میکنند. «فردیت» و «مسئولیتِ حرفهای» از غایبان بزرگ در عملکردِ اینهاست؛
- هفتم. «شبهجنبش» را بهواسطهٔ تزریقِ دائمیِ شبهمسئلهها و جنجالهای پوچ در برابرِ «جنبش» جعل کردهاند. و این بدترین صدمهایست که زدهاند؛
- هشتم. خواهناخواه و در تحلیلِ نهایی ناچارند دستورِ کارِ حامیانِ مالیشان را فارغ از منافعِ ملّیِ شهروندانِ ایران اجرا کنند.
از ذکرِ دیگر خصوصیاتِ مشعشعتابانِ اینها میگذرم. حالا موقتاً از دلار خبری نیست. احتمالاً آنقدر «فکرِ زمستون» کردهاند که سالها «جیکجیکِ مستون»شان روانِ خلایق را رها نمیکرد. ولی آنچه تحملپذیر نیست طلبکاری و موعظهگریِ این جعفرخانهای ماست که برعکس آن مرحوم ابداً قصد ندارند از فرنگ برگردند. در داخل خبری از این فاندهای مفتِ بادآورده نیست – تورم میوزد و نکبت میبارد.
آزاد عندلیبی،
نویسنده و مترجم
.