هرگونه خاصی از قدرت، گونه خاصی از فساد را بههمراه میآورد. فساد همیشه به یک شکل بروز نمیکند و از همه مهـمتر؛ لزوماً دیکتاتورها آدمهای زشت، خونخوار، بیرحم، بداخلاق و تندخو نیستند. دیکتاتورها گاهی در لباس یک پروفسور مهربان یا روشنفکر باکلاس امروزی جنتلمن ظاهر میشود. چه میتوان کرد…؟!
دیکتاتورها؛ دیکتاتور، زاده نمیشوند، مفسدین؛ مفسد، زاده نمیشوند. این نهادها و روابط است کـه آنها را در میانه راه زندگی، دیکتاتور میکند. در وجـود همه مـا بذر دیکتاتوری و فساد وجود دارد، این بذر در برخی جوانه میزند، رشد میکند و پا میگیرد و به ناگاه در میانه راه زندگی، دیکتاتوری [صد] ساله متولد میشود!
اگر میخواهیم مدرسهمان، محلهمان، شهرمان، استانمان و کشورمان توسعه پیدا کند. باید به کارگزاران، مدیران، دستاندرکاران و استادان “قدرت” داد. امـا آن قدرت باید این چند ویژگی را داشته باشد:
1⃣ قدرت باید چارچوبمند باشد، یعنی حدود اختیارات هرکس مشخص باشد…
2⃣ قدرت باید در ازای اختیاراتش پاسخگو باشد…
3⃣ قدرت باید در اتاق شیشهای باشد، تمام تصمیمات، ترجیحات و تعاملات باید قابل مشاهده و قابل دسترسی باشد…
4⃣ قدرت باید نامقدس باشد، یعنی هر کسی بتواند آن را زیر سؤال ببرد و نقد کند. قدرت مقدس سرآغاز فساد مضاعف است…
5⃣ قدرت باید مشروط باشد؛ اعمـال اختیارات باید مبتنی بر ضوابط از پیش تنظیم شده باشد و نه روابط و سلایق صاحب قدرت…
6⃣ قدرت باید محدود باشد، باید مدت زمانی محدود و مشخصی در قدرت بماند…
7⃣ قدرت نباید انحصاری باشد (البته حتیالامکان، در برخی موارد انحصار اجباری است)…
اگر چنین نکنیم، شرایط از همه ما یک دیکتاتور خواهد ساخت، از پدر/مادر دیکتاتور بگیرید تا رئیس دیکتاتور تا استاد دیکتاتور…