پاریس، ۱۷ سپتامبر ۱٩٨۶ / ۲۶ شهریور ۱۳۶۵: حوالی ساعت پنج و نیم عصر، انفجاری بزرگ در مرکز شهر، مقابل فروشگاه ارزان «تاتی» رخ میدهد که به مرگ ۷ نفر میانجامد… این آخرین مورد از ۱۴ سوءقصدی بود که در سالهای ۱٩٨۵ و ٨۶ فرانسه را هدف گرفت. تحقیقات طولانی پلیس و دستگاههای اطلاعاتی این کشور بعد از دنبال کردن ردّ اشتباه، سرانجام متوجه حزبالله لبنان و تهران شد.
بمبگذاری در خیابان «رِن» پاریس، ۷ کشته به جا گذاشت – سپتامبر ۱٩٨۶
۰۱:۵۵
بمبگذاری در خیابان «رِن» پاریس، ۷ کشته به جا گذاشت – سپتامبر ۱٩٨۶ AFP – STAFF
نخستین انفجارهایی که در سال ۱٩٨۵ فرانسه را تکان داد و دولت را در بیخبری خود غافلگیر کرد، در اوج شلوغی و تب و تاب روزهای قبل از عید نوئل بود: در ساعت شش بعدازظهر روز هفتم دسامبر، انفجار در قسمت چینیآلات و تزئینات کریسمس فروشگاه بزرگ «گالری لافایت» رخ داد. نیم ساعت بعد، ۲٠٠ متر دورتر، قسمت عطر و لوازم آرایش فروشگاه بزرگ «پرنتان» دچار همین وضع شد. در این دو انفجار پیاپی هیچکس کشته نشد اما شمار زخمیها و کسانی که عضوی از بدن را از دست دادند به بیش از پنجاه نفر رسید.
برای پلیس و مسئولان اطلاعاتی یک نکته روشن بود: تروریستها به عمد شلوغترین مکانها و مردم عادی را هدف گرفته بودند.
انفجارهای شب عید در دو مرکز خرید بزرگ، آغاز کابوسی بود که نزدیک به ده ماه طول کشید. در ماههای بعد، ۱۲ سوءقصد دیگر در فرانسه رخ داد که به غیر از دو مورد، همه در محدودۀ مرکز پایتخت بود. اوج این سلسله جنایات، انفجار مقابل فروشگاه «تاتی»، در خیابان «رِن» بود که بیشترین تلفات را داشت. از مجموع ۱۴ سوءقصد، ۶ انفجار در ماه سپتامبر ٨۶ رخ داد.
طی حدود ده ماه، دفتر صدور گواهینامۀ رانندگی در ادارۀ مرکزی پلیس پاریس، هتل کلاریج و یک پاساژ تجاری (هر دو در خیابان شانزهلیزه)، یک دفتر پست و کتابفروشی معروف و قدیمی «ژیبر»، از جمله مکانهایی بودند که هدف تروریسم قرار گرفتند.
اگرچه در آغاز کار یک سازمان ناشناخته تحت عنوان «کمیتۀ همبستگی با زندانیان سیاسی عرب» مسئولیت انفجارها را به عهده گرفت اما پلیس که هیچ تصوری از هویت تروریستها نداشت و به اشتباه رد تشکلهای فلسطینی را دنبال کرده بود، کمکم دریافت که آبشخور قضایا در جای دیگری است.
«قضیۀ گرجی»
نزدیک به شش ماه بعد، سرانجام پلیس فرانسه فردی را به نام فؤاد علی صالح همراه با چند تن دیگر بازداشت کرد. بدین ترتیب زنجیرۀ سوءقصدهای پاریس که ۱۳ کشته و بیش از ۳٠٠ زخمی به جا گذاشت، ناگهان به پایان رسید.
فرانسویها بهتدریج دریافتند که تروریستها قصد داشتهاند با اعمال فشار بر دولت، حمایت فرانسه از عراق در جنگ علیه ایران را متوقف کنند. آنها همچنین خواستار آزادی انیس نقاش، جرج ابراهیم عبدالله و یک تروریست ارمنی شده بودند (واروژان گاربیجیان).
احتمال داده میشود که پس گرفتن وام «اورودیف» از فرانسه، یکی دیگر از انگیزههای اصلی حملات تروریستی بوده است.
ادامۀ تحقیقات نشان داد که فؤاد علی صالح با وحید گرجی، مترجم سفارت جمهوری اسلامی در پاریس، تماس داشته است.
اما تقاضای مقامات فرانسوی برای احضار گرجی به ثمر نرسید. او که ظاهراً وظایفی بسیار فراتر از ترجمه به عهده داشت، به ساختمان سفارت پناه برد که عملاً تحت محاصرۀ پلیس فرانسه قرار گرفت. در مقابل، جمهوری اسلامی نیز سفارت فرانسه در تهران را تحت محاصره قرار داد و دیپلماتهای فرانسوی را گرفتار کرد. روابط دیپلماتیک دو کشور قطع شد اما مذاکراتی غیررسمی در مثلث پاریس، تهران، بیروت به جریان افتاد. سرانجام بعد از حدود شش ماه، وحید گرجی از سفارت خارج شد و به دیدار بازپرس رفت. اما چنان که رسانههای فرانسوی نوشتند، در همان لحظاتی که گرجی میبایست تحت بازجویی قرار گیرد، موتور هواپیمایی که مأموریت بازگرداندن وی به ایران را داشت، روشن شده بود.
بدین ترتیب گرجی بدون هیچ مشکلی فرانسه را ترک کرد. درست یک روز قبل از «احضار» او، دو گروگان فرانسوی در لبنان از سوی حزبالله آزاد شدند.
اما بازپرس فرانسوی پرونده، آقای ژیل بولوک، در برابر مؤاخذۀ خبرنگاران و تمسخر افکار عمومی تنها ماند. در آن روزها، کاریکاتور «پلانتو»، کارتونیست مشهور فرانسوی در روزنامۀ لوموند، بسیار جلب توجه کرد: وحید گرجی در برابر بازپرس نشسته که به جای طرح سؤال پیرامون حملات تروریستی پاریس، انگار مشغول صدور بلیط برگشت برای اوست. بازپرس سؤال میکند: «مقصدتان تهران است یا بیروت؟ چمدان دارید؟ کنار پنجره مینشینید یا راهرو؟ سیگار میکشید یا نه؟»
این کاریکاتور و دیگر گزارشهای روزنامهها جنجال بزرگی بهپا کرد که همچنان در فرانسه به نام «قضیۀ گرجی» مشهور است. بازپرس بولوک که به دستور بالاترین مقامات کشور (احتمالاً نخستوزیر ژاک شیراک یا شخص رئیس جمهوری فرانسوا میتران) گردن نهاده و اجازۀ خروج گرجی از کشور را داده بود، سخت مورد انتقاد قرار گرفت و به نوبۀ خود علیه روزنامهنگاران شکایت کرد. با اینحال ژیل بولوک نتوانست از این گذار فرسایندۀ حرفهای و طعنهها و تمسخرها به سلامت عبور کند و عاقبت در سال ۱٩٩٠ خودکشی کرد.
کاریکاتوری که آسانگیری دستگاه قضایی فرانسه با وحید گرجی را به مسخره گرفت
سرنوشت فؤاد علی صالحی
محاکمۀ فؤاد علی صالحی که زادۀ فرانسه و تونسیتبار بود همراه با چند تن از همدستانش در سال ۱٩٩٠ آغاز شد و برای فرانسویها چشمانداز تازهای بر واقعیات «تروریسم اسلامی» گشود. شاید تا آن زمان، افکار عمومی در فرانسه متوجه درجۀ تندروی و «رادیکالیسم» این ایدئولوژی نشده بود. طی آن محاکمه، هنگامی که دادستان از رئیس دادگاه اجازۀ سخن گفتن خواست، فؤاد علی صالحی او را خطاب قرار داد و گفت: «دهانت را ببند! وقتی یک مسلمان حرف میزند، یهودی و مسیحی حق حرف زدن ندارند… اسلام یعنی نابودی تو، خوکزادۀ مسلمانکُش!»
این لحن فؤاد علی صالح همراه با توصیفات هیجانزدهاش از «جهانبینی اسلامی» در طول محاکمه ادامه یافت. او که صریحاً خود را پیرو «امام خمینی» معرفی میکرد و اسم پسرش را نیز «روحالله» نهاده بود، ایران را «قلعۀ اسلام» میدانست و اعتقاد داشت که انقلاب اسلامی از این قلعه به تسخیر جهان خواهد رفت.
فؤاد علی صالح در سال ۱٩٩۲ به حبس ابد محکوم شد. پنج تن از اعضاء حزبالله نیز که در طراحی سوءقصدها دست داشتند به طور غیابی محکوم به حبس ابد شدند.
آخرین خبری که میتوان از فؤاد علی صالح یافت، مربوط به تابستان سال ۲٠٠۷ است که دادسرای پاریس تقاضای وکیل وی را مبنی بر آزادی مشروط و یا اخراجش به سوی تونس رد کرده است. این تقاضا به دلیل «عدم پشیمانی محکوم و اصرارش در ادامۀ تبلیغ» رد شده است. بدین ترتیب احتمال دارد که علی صالح همچنان در زندانهای فرانسه بهسر ببرد. او باید ۶۶ سال داشته باشد.
پروندۀ اورودیف
درست یک ماه بعد از انفجار خیابان «رِن» که معمولاً آخرین سوءقصد زنجیرهای پاریس محسوب میشود، ژرژ بِس مدیرعامل رنو مقابل منزل خود به ضرب گلوله به قتل رسید.
اگر چه اعضاء گروه چپ افراطی اروپایی «اقدام مستقیم» (Action Directe) در این ترور دست داشتند، اما این فرض به طور جدی مطرح شد که جمهوری اسلامی ایران برای تحت فشار قرار دادن فرانسه و پس گرفتن پولهای «اورودیف» همچنان در وقایع دست داشته است. ژرژ بِس یکی از بنیانگذاران شرکت «اورودیف» بود که در غنیسازی اورانیوم تخصص داشت و قبل از انقلاب ۵۷، با دریافت وام یک میلیارد دلاری از ایران فعالیت خود را بسیار توسعه داده بود.
اندکی بعد از ترور ژرژ بِس، فرانسه مبلغ ۳۳٠ میلیون دلار را به عنوان بخشی از وام «اورودیف» به ایران پس داد.
با اینحال، امروزه اکثر منابع موجود حساب قتل ژرژ بِس را از سوءقصدهای زنجیرهای سالهای ۱٩٨۵ و ٨۶ جدا میدانند.
با پایان گرفتن «بحران وحید گرجی»، روابط ایران و فرانسه بعد از شش ماه، دوباره برقرار شد. گروگانهای فرانسوی در لبنان به تدریج تا اواخر سال ۱٩٨٩ آزاد شدند. فرانسه نیز به دستور فرانسوا میتران انیس نقاش را آزاد کرد.
نقش دقیق وحید گرجی درسوءقصدهای پاریس هیچگاه روشن نشد. همچنین ارزیابیهای مختلفی در مورد مبلغ نهایی که فرانسه بابت بازپرداخت وام «اورودیف» به ایران داد موجود است.
آخرین اطلاعات در بارۀ وحید گرجی را میتوان در خبرگزاریهای جمهوری اسلامی یافت. آنها در بهار ۱۴۰۳ گرجی را با عنوان «مدیرعامل شرکت دانش بنیان زردبند و مدیرعامل مؤسسۀ بارقه نورهمیاری» معرفی کرده و نوشتهاند که وی «متولد ایران است و از ۱۲ سالگی تا پایان دانشگاه در فرانسه تحصیل و کار کرد.»