خانه / اخبار مهم روز / رویترز: خامنه ای تحت تدابیر شدید امنیتی به یک مکان امن منتقل شده است

رویترز: خامنه ای تحت تدابیر شدید امنیتی به یک مکان امن منتقل شده است

به دنبال انتشار اخبار مربوط به کشته شدن حسن نصرالله، رهبر گروه شبه نظامی حزب‌الله تحت حمایت حکومت ایران، «رویترز» به نقل از منابع خود در تهران از انتقال علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی به یک «محل امن» و تحت حفاظت شدید خبر داده است.

این خبرگزاری همچنین از منابع خود نقل کرده است که حکومت ایران در تماس با حزب‌الله و سایر نیروهای نیابتی خود برای پاسخ احتمالی به حمله اسرائیل به مقر فرماندهی حزب‌الله در بیروت است.رسانه‌های ایرانی همچنین بدون تایید رسمی از کشته شدن عباس نیلفروشان معاون عملیاتی سپاه پاسداران که در جلسه با فرماندهان حزب‌الله در بیروت حضور داشته، خبر داده‌اند.

برخی از کانال‌های تلگرامی نزدیک به سپاه پاسداران از جمله صابرین نیوز نیز از آماده‌باش جنگی پدافند هوایی در سراسر کشور خبر داده‌اند.ارتش اسرائیل روز شنبه تایید کرد که حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، در حمله شب گذشتهٔ جنگنده‌های این کشور به مقر اصلی حزب‌الله در حومه جنوبی بیروت کشته شد.

خبرگزاری رویترز روز جمعه ۶ مهر به نقل از شاهدان عینی گزارش داد در پی حملات هوایی اسرائیل به مواضع حزب‌الله در حومه جنوبی بیروت، انفجارهای نیرومند پایتخت لبنان را به لرزه درآورد و ستون‌های غلیظی از دود برخاست.

ارتش اسرائیل روز جمعه اعلام کرد که در این حملات ستاد فرماندهی مرکزی حزب‌الله، گروه شبه‌نظامی مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران، را در حومه بیروت هدف قرار داده است.

به دنبال این حمله به مقر حزب‌الله در حومه بیروت گزارش‌های متناقضی از سرنوشت حسن نصرالله، رهبر این گروه، منتشر شده است.

نصرالله در سال ۱۳۶۱ به همراه چند روحانی لبنانی دیگر، حزب‌الله لبنان را تأسیس کرد. وی مدتی مسؤول اجرایی حزب‌الله بود و در سال ۱۳۷۱ و پس از کشته شدن عباس موسوی، به عنوان دبیرکل حزب‌الله انتخاب شد.

حسن نصرالله متولد ۳۱ اوت سال ۱۹۶۰ (۹ شهریور ۱۳۳۹ شمسی) در شهرک البازوریه در شرق صور در جنوب لبنان به دنیا آمد. در سال ۱۹۷۶میلادی به تشویق امام جمعه صور، برای تحصیل در علوم دینی به نجف رفت و پس از بازگشت از نجف در سال ۱۹۷۹ به عضویت دفتر سیاسی جنبش امل درآمد و نماینده این جنبش در دره بقاع شد. حسن نصرالله در سال ۱۹۸۲ به همراه گروهی دیگر از روحانیون مبارز از تشکیلات امل جدا شد و حزب‌الله لبنان را تأسیس کرد.

او بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ از دستکم چهار حادثه ترور جان به در برد تا نهایتا تیم حفاظتی ۱۵۰ نفره مسؤولیت حفاظتش را بر عهده گرفتند. نصرالله در تمام این سالها از بیم کشته شدن از حضور در انظار و اماکن عمومی خودداری می‌کرد و اکثر سخنرانیهایش از طریق نمایش ویدیویی برای هوادارانش پخش می‌شد.

حسن نصر‌الله پس از صبحی الطفیلی و عباس موسوی، سومین دبیرکل حزب‌الله لبنان و وفادارترین فرماندهان نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی به علی خامنه‌ای بود.

نصرالله که همواره رهبر جمهوری اسلامی را « شخصیتی بزرگ و استثنایی» می‌خواند در یکی از مصاحبه‌هایش به «پیش‌بینی‌های درست» خامنه‌ای اشاره کرده و گفته بود: «ایشان در ملاقاتی در سال ۱۹۹۹ به ما تاکید کردند که پیروزی شما در لبنان بسیار نزدیک است، آنقدر نزدیک که خودتان هم تصورش را نمی توانید بکنید.»

نصرالله در یکی از معروف‌ترین سخنرانی‌های خطاب به مردم ایران و جهان گفته بود: «در مقابل جهانیان شفاف می‌گویم، بودجه و هزینه و خرج خورد و خوراک و سلاح و موشکهای حزب‌الله از جمهوری اسلامی ایران می‌رسد و هیچ تحریمی در این روند اثر نخواهد داشت.»

او همچنین تاکید کرد: «تا زمانی که ایران پول دارد یعنی ما پول داریم.»

این سخنرانی همزمان بود با شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» در اعتراضات مردمی در خیابانهای ایران.

گزینه‌های پرهزینه و انتخاب‌های دشوار حکومت ایران
از ۷ اکتبر سال ۲۰۲۳، منطقهٔ خاورمیانه وضعیت تازه‌ای را تجربه کرده که در تاریخ معاصر این منطقه کم‌سابقه بوده است و حالا با کشته شدن حسن نصرالله در حملۀ اسرائیل به مرکز فرماندهی او در بیروت صفحۀ تازه‌ای برای آن باز شده است.

حملهٔ گروه افراطی حماس به اسرائیل که در پی آن پاسخ متقابل و گسترده‌تر این کشور به نوار غزه را در پی داشت، آغاز سلسله اتفاقاتی بود که هنوز معلوم نیست به کجا ختم خواهد شد. گروه حماس را آمریکا و اتحادیه اروپا یک سازمان تروریستی می‌دانند.

از ۷ اکتبر به بعد، اسرائیل بارها خطوط قرمز ایران را پشت سر گذاشته است؛ ابتدا این کشور عملیات زمینی خود به نوار غزه را که حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجهٔ پیشین ایران، آن را خط قرمز ایران خوانده بود، عملی کرد و ماه‌ها است که سربازان اسرائیلی همچنان در این باریکه حضور دارند.

سپس ارتش اسرائیل حتی وارد رفح در مرز مصر نیز شد. در اوایل سال جاری، حملهٔ هوایی اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق نیز به کشته شدن ده‌ها نفر از جمله چندین تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انجامید.

و نزدیک به دو ماه پس از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، حالا قدرتمندترین رهبر تاریخ حزب‌الله لبنان که بزرگ‌ترین گروه شبه‌نظامی متحد حکومت ایران و در عین حال یک حزب سیاسی است و بخش بزرگی از جنوب لبنان را تحت کنترل دارد، در حملۀ هوایی اسرائیل به مرکز فرماندهی او در بیروت کشته شده است.

از زمانی که این تنش‌ها در این منطقه در گرفته، تنها واکنش مستقیم حکومت ایران به حملات اسرائیل انجام عملیات موشکی و پهپادی مستقیم علیه اسرائیل بود که البته پیش از انجام آن، از طریق واسطه‌های غربی و عربی، اسرائیل را مطلع کرده بود؛ اقدامی که با هدف به حداقل رساندن تلفات و خسارات و البته جلوگیری از پاسخ دوبارهٔ اسرائیل انجام شده بود.

تنش‌های منطقه‌ای با سرعتی بی‌سابقه در حال گسترده‌تر شدن است و چشم‌انداز پیش‌رو از مناقشات و بحران‌های منطقه‌ای بیش از همیشه با عدم قطعیت همراه است.

ایالات متحده حزب‌الله را یک سازمان تروریستی می‌داند، اما اتحادیه اروپا شاخهٔ نظامی آن را در فهرست سیاه قرار داده و شاخهٔ سیاسی‌اش را تروریستی نمی‌داند، ضمن آن‌که حزب سیاسی حزب‌الله در پارلمان لبنان هم نمایندگانی دارد.فشارها برای پاسخ‌دهی
حالا اما حکومت ایران در موقعیت دشواری قرار گرفته است. حتی بعد از حملهٔ اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، گروهی از نیروهای تندروتر در درون جمهوری اسلامی با انتقاد از این پاسخ حکومت ایران، آن را نامتقارن خوانده و تأکید کرده بودند که نمی‌تواند توان بازدارندگی ضربه‌خوردهٔ ایران را احیا کند.

این اتفاق با ادامهٔ عملیات‌های اسرائیل به سطح بالاتری رسیده و صداهای بلندتری در تهران خواستار پاسخ قاطعانه‌تر ایران به این اقدامات اسرائیل هستند. این گروه استدلال می‌کنند پاسخ ندادن ایران به اسرائیل سبب شده این دشمن جمهوری اسلامی پله‌های تنش را با سرعت طی کند و با اطمینان از انفعال تهران بیشتر به مواضع ایران ضربه می‌زند.

جنبۀ منطقه‌ای سکوت ایران اما به گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی ضربه می‌زند. وقتی در فردای ۷ اکتبر اسرائیل حملات خود به نوار غزه را آغاز کرد، نه تهران خود را وارد این درگیری کرد و نه حتی حزب‌الله، جز انجام حملاتی حساب‌شده که اوضاع را از کنترل خارج نمی‌کرد، گام جدی‌تری برنداشت.

حالا گروه‌های نیابتی ایران شاهدند که یکی پس از دیگری هدف اسرائیل قرار می‌گیرند و حمایت عملی هم از تهران نمی‌رسد. در نتیجه، استمرار این عمل می‌تواند باعث شود آن‌چه مقام‌های جمهوری اسلامی از آن تحت عنوان ابزارهای قدرت منطقه‌ای خود یاد می‌کنند، به شکل قابل توجهی ضربه بخورد.

ضربه دیدن قدرت بازدارندگی
بُعد دوم ماجرا ضربه‌ای است که قدرت بازدارندگی ایران متحمل شده است. در طول سال‌های اخیر، حکومت ایران با گسترش نیروهای نیابتی خود در منطقهٔ خاورمیانه تلاش کرده بود اسرائیل را تحت محاصرهٔ خود در آورد تا این گروه‌ها به جای تهران بجنگند و به اسرائیل ضربه وارد کنند.

مزیت چنین رویکردی برای هر بازیگر دولتی که از نیروهای نیابتی استفاده می‌کند، این است که آتش درگیری از خانه دور می‌ماند و با هزینه‌ای کمتر، گروه‌های وفادار به جای حامی با دشمن مشترک می‌جنگند. ایران از این طریق توانسته بود قدرت بازدارندگی خود را تقویت و درگیری در «منطقهٔ خاکستری» را با اسرائیل مدیریت کند.

حالا اما چند ماه است که اسرائیل با ضربه زدن به نیروهای نیابتی تهران و از آن مهم‌تر خود جمهوری اسلامی تلاش کرده ایران را از منطقهٔ خاکستری خارج کند.

حالا توان بازدارندگی ایران بیش از همیشه ضربه دیده و عدم پاسخگویی ایران به اقدامات اسرائیل سبب شده این کشور بدون نگرانی از واکنش تهران، هر بار گام بلندتری در ضربه زدن به دشمن بردارد.

مشکلات داخلی، دشواری‌های اقتصادی، محدودیت‌های بین‌المللی
اما ایران چرا در این مدت چنین سیاستی را پیش گرفته است؟ با وجود تهدیدات رسانه‌ای و جاروجنجال‌هایی که فرماندهان ارشد سپاه در گفت‌وگوها و سخنرانی‌های خود انجام می‌دهند، عملاً ایران تلاش کرده به‌تعبیر خوش‌بینانه رویکردی محافظه‌کارانه اتخاذ کند؛ اقدامی که هدفش جلوگیری از افتادن در یک مسیر منتهی به جنگ تمام‌عیار بوده است.

این سیاست می‌تواند چندین جنبه داشته باشد:

نخست این‌که تحریم‌های بین‌المللی و فشار اقتصادی باعث شده ایران تحت کم‌سابقه‌ترین محدودیت‌های مالی قرار گیرد و در نتیجه توان تأمین یک جنگ تمام‌عیار را نداشته باشد.
دوم این‌که مقام‌های جمهوری اسلامی همواره بر این انگاره می‌بالند که بعد از پایان جنگ هشت‌ساله با عراق، هرگز اجازه نداده‌اند که کشور وارد جنگ دیگری شود و آن را نشانه‌ای از «اقتدار و توان نظامی» خود می‌دانند. ورود به جنگی با اسرائیل می‌تواند جمهوری اسلامی را از امری که آن را یک «دستاورد» می‌خواند، محروم کند.
سوم این‌که ایران می‌داند جنگ با اسرائیل تنها یک درگیری با این کشور نخواهد بود و اسرائیل به حمایت‌های بین‌المللی، به‌ویژه از سوی ایالات متحده، مفتخر است که می‌تواند این کشور را در هرگونه جنگ و درگیری نظامی با دشمنی چون ایران حمایت کند.
این در حالی است که هیچ تضمینی وجود ندارد که در صورت شکل‌گیری چنین درگیری‌ای، حتی روسیه هم به‌واسطهٔ روابط نزدیکش با اسرائیل، درگیری در اوکراین و البته سیاست‌های خود به کمک ایران بشتابد.
نکتهٔ چهارم این‌که نارضایتی‌های داخلی در ایران آتش زیر خاکستر است. کمتر از چهار ماه قبل دست‌کم نیمی از واجدین شرایط به نشانهٔ اعتراض در انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران شرکت نکردند و این نشان می‌دهد که با وجود گذشت بیش از دو سال پس از اعتراضات سراسری جنبش «زن زندگی آزادی»، همچنان بخش قابل‌توجهی از جامعه با حکومت هم‌راستا و هم‌آوا نیست.

در نتیجه، در صورت شکل‌گیری یک جنگ همه‌جانبه، جمهوری اسلامی از حمایت‌های گستردهٔ مردمی که در طول جنگ هشت‌ساله بر آن تکیه زده بود نیز محروم خواهد بود.
بُعد پنجم ماجرا هم به در پیش بودن انتخابات در ایالات متحده مربوط می‌شود. ایران می‌داند که بالا گرفتن تنش‌های منطقه‌ای نه‌تنها به سود بنیامین نتانیاهو خواهد انجامید، بلکه حتی فضا را برای دونالد ترامپ برای حمله به دولت جو بایدن مهیاتر خواهد کرد.

شکل‌گیری یک جنگ منطقه‌ای می‌تواند به این کاندیدای جمهوری‌خواه فرصت دهد که کاخ سفید را به ناتوانی در مدیریت این بحران و جلوگیری از وقوع یک منازعهٔ منطقه‌ای متهم کند. این در حالی است که به‌واسطهٔ تجربهٔ حضور چهارسالهٔ دونالد ترامپ در قدرت، تهران احتمالاً ترجیح می‌دهد کامالا هریس در ژانویهٔ ۲۰۲۵ در کاخ سفید باشد.
گزینه‌های محدود، انتخاب‌های دشوار، ایده‌های پرهزینه
در چنین شرایطی، انتخاب رویکرد درست در قبال اسرائیل برای مقام‌های جمهوری اسلامی به یک پرسش اصطلاحاً میلیون‌دلاری تبدیل شده است.

رصد واکنش‌های حکومت ایران از ابتدای آغاز این بحران در خاورمیانه نشان می‌دهد که هیچ‌یک از رویکردهای پیشین نتوانسته اسرائیل را عقب براند و قدرت بازدارندگی ایران را احیا کند. برعکس، در این مدت اسرائیل هر بار گامی به جلوتر برداشته و بی‌توجه به تهدیدات و لفاظی‌های جمهوری اسلامی، گام‌های بیشتری در قطع کردن بال‌های نیروهای وفادار جمهوری اسلامی در منطقه برداشته است.

ضمن این‌که سخنرانی بنیامین نتانیاهو در سازمان ملل و از آن مهم‌تر چرخۀ اقدامات اسرائیل در حدود یک سال اخیر نشان می‌دهد که دست‌کم در کوتاه‌مدت، چشم‌اندازی برای توقف این ضربات اسرائیل به حکومت ایران دیده نمی‌شود.

در مقابل، تمام انتخاب‌های پیش‌روی ایران سخت، پرهزینه و محدود است. تحلیل شرایط نشان می‌دهدکه برگزیدن هرکدام از این رویکردها، چه از موضع انفعال باشد و چه از زاویهٔ ابتکار، هزینه‌هایش برای ایران بیش از فواید آن خواهد بود.

به همین دلیل است که احتمالاً فعلاً مقام‌های جمهوری اسلامی باز هم در بازی رایج لفاظی‌های رسانه‌ای ورود متوقف خواهند ماند اما شاید از این پس صداهای بلندتری در حکومت جمهوری اسلامی از لزوم رفتن به سمت ساخت بمب اتم سخن بگویند؛ آن‌هم در شرایطی که تلاش‌های ایران برای ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای چندان خریداری ندارد و با وجود تلاش‌های مسعود پزشکیان و عباس عراقچی در نیویورک، قابل پیش‌بینی بود که تا زمان برگزاری انتخابات آمریکا تحولی در مسیر گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران پیش نخواهد آمد.

این رویکرد احتمالی در صورت عملی شدن هرچند شاید در ظاهر بتواند قدرت بازدارندگی ایران را به‌صورت پایدار احیا کند، اما تردیدهای زیادی وجود دارد که قدرت‌های غربی و اسرائیل کنار بنشینند و این رخداد را نظاره کنند؛ احتمال انجام حملات نظامی پیش‌دستانه به دست‌کم تأسیسات هسته‌ای ایران برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی به شکل معناداری افزایش خواهد یافت.

جمهوری اسلامی با مجموعه اشتباهات راهبردی طی سال‌های طولانی و به‌خصوص در سال‌های اخیر، حالا خود را در موقعیتی قرار داده که خروج آسان و کم‌هزینه از آن به‌نظر شدنی نمی‌رسد.