شهید آمریکایی جنبش مشروطه
«شهید آمریکایی جنبش مشروطه» معلم آمریکاییِ مدرسه مموریال در تبریز به نام بسکرویل (Baskerville) است. او از سال ۱۹۰۷ (دوره محمدعلیشاه) به ایران آمد و در دورهای که مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان به پا خاسته و طرفداران شاه تبریز را محاصره کردند؛ او رهبری فوج نجات را برای شکستن محاصره تشکیل داد.
او که دورهی سربازی را در آمریکا دیده بود، به قول خودش بهجای آنکه بخواهد تاریخ مردگان را روایت کند، تصمیم گرفت تاریخ را بنویسد و تلاش کرد تا آموزشهای نظامی به جوانان دهد.
زمانیکه همسر کنسول آمریکا در تبریز، از او خواسته بود از صف مشروطهخواهان جدا شود، بسکرویل پاسپورتش را پس میدهد و میگوید:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست»
در جریان یکی از نبردهای میان فوج نجات مشروطهخواهان و محاصرهکنندگان طرفدار استبداد شاه، باسکرویل بر اثر گلولهای که به سینهاش اصابت کرد، کشته شد. بعدترها، ستارخان، تفنگی را که باسکرویل در هنگام کشتهشدن در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ کشتهشدنش در پرچم ایران پیچیده و برای خانوادهاش در آمریکا فرستاد.
خیابان جردن
ساموئل مارتین جردن موسس و سازنده مدرسهی نمادین البرز است. دبیرستان البرز که زمانی «کالج البرز» نام داشت، نزدیک چهارراهی است که هنوز هم «چهارراه کالج» نامیده میشود. این دبیرستان زمینهساز شکلگیری دانشگاه پلیتکنیک (امیرکبیر) شد. جردن تا سال ۱۳۱۹ در ایران ماند و یادگار او هنوز که هنوز است، به عنوان یک اثر ملی و یک پدیدهی تاثیرگذار است.
خارجیهای دوست داشتنی و دوستنداشتنی
در کنار نام جردن و بسکرویل میتوان بسیار نامهای دیگر از میان آمریکاییهای خوشنام و تاثیرگذار در ایران نام برد. همانطور که میتوان از ماموران آمریکایی مختلفی نام برد که در کودتای ۲۸ مرداد شرکت داشتند. درست همانطور که اگر لیاخوف روسی مجلس مشروطه را به توپ بست، نیکلای مارکف معماری همان دبیرستان البرز و دارالفنون و عمارت مشیرالدوله و ساختمان شهرداری (تحریبشده) را برعهده داشت.
اگر دولت آیزنهاور نقشهی کودتای دولت مصدق را کشید، چند سال قبلتر، پس از جنگ جهانی دوم، حدود ۴۵ میلیون دلار در چارچوب قانون وام و اجاره به ایران پرداخت کرد و در سال ۱۳۲۸ نیز مبلغ ۲۷ میلیون دلار کمک نظامی به ایران داشت. آمریکاییها هم مطابق برنامه اصل ۴ ترومن به ایران کمک میکردند و هم در اسنادی که منتشر شده است، در طرحی به اسم Daniel Policy آماده بودهاند که در صورت احتمال دستیابی شوروی به منابع نفتی خاورمیانه، ایران و عربستان را بمباران هستهای کنند!برای روسها هم میتوان فهرستی از کمکها و دشمنیها درست کرد. اگر ما انتظار داریم کشورهای دیگر دوست یا دشمن همیشگی ما باشند، اشکال از ماست؛ نه آنها! اساسا سیاست چیزی جر همین نیست که بتوان دوستیها و کمکها را تقویت کرد و دشمنیهای را کم! سیاستمدار اگر یک کار داشته باشد همین است!
دوست و دشمن دائمی
تاریخ را میتوان گزینشی خواند. میتوان همیشه در گذشته باقی ماند و تنها بر داستانهایی تکیه کرد و داستانهایی را نادیده گرفت؛ اما تاریخ را باید کامل دید. گزینش تاریخ با اهداف سیاسی است. هنری جان تمپل، نخست وزیر انگلستان در قرن ۱۹جمله معروفی دارد:
«انگلستان دوستان یا دشمنان دائمی ندارد، تنها منافع دائمی دارد»
جمله ساده است! و ساده هم فراموش میشود! برنده کسی است که منافع را آنقدر خوب میشناسد و درست تعریف میکند که «رفتار دشمنانه را به دوستانه تبدیل میکند».اعتقاد به بد بودن یا خوب بودن شهروندان و دولتها یک فریب بزرگ است. هیچکس دوست و دشمن همیشگی ما نیست. اگر ملتی فریب میخورد، باید خودش را سرزنش کند! هیچ کشوری نه مهر مادرانه دارد به ملت ما و نه دشمنی قسمخورده! گزینش تاریخی با هدف دوست یا دشمن دائمی نشان دادن یک کشور دیگر، ریاکاری تاریخ است. اینکه ایران میزبان جردنها شود یا جولانگاه کودتاگران آمریکایی بر عهدهی ماست! همانطور که میتواند میزبان مارکوفها باشد یا لیاخوفها! به قول شهید آمریکایی مشروطه: «تنها فرق ما با آنها، زادگاهمان است، و این فرق بزرگی نیست»