اگر بنا بر رجوع به مستندات و اسناد تاریخی باشد، تمام سرزمینی که امروز از آن به عنوان امارات متحده عربی یاد می شود، از زمان حکومت هخامنشیان، و بعد ساسانیان، جزوی از سرزمین ایران بوده …
حتی امروز، امارات متحده عربی را بر طبق تعاریف موجود، نمی توان یک سرزمین واحد و یک کشور واقعی نامید … یک پادشاهی انتخابی متشکل از ۷ شیخ نشین که باهم به توافق رسیده اند را نمی توان یک کشور نامید. سرزمینی که امروز بنام امارات متحده عربی می شناسیم، حتی تا سال ۱۹۷۱ موجودیت خارجی نداشت. یک سرزمینی که بیش از ۷۵ درصد جمعیت آن خارجی هستند و مها
تمامِ سرزمین امارات، قرن ها بین این پادشاهی و آن پادشاهی دست بدست چرخیده؛ و اولین حاکمان رسمی آن، بر طبق اسناد تاریخی، پادشاهان هخامنشی بودند. تا که در یک قرن اخیر رسید به بریتانیای کبیر، که تقریبا نیمی از جهان در آن دوران مستعمره اش بودند … تا سال ۱۹۷۱ تمامی این سرزمین، شیخ نشین های پراکنده و همگی هم مستعمره بریتانیا بودند
در سال ۱۹۷۱ و در زمان حکومت پهلوی دوم، پس از گذشت حدود ۷۰ سال از زمان اشغال این سه جزیره، ابو موسی و تنب بزرگ و کوچک، بریتانیا بنا بر دلایلی این جزایر را ترک کرد … پادشاه وقت، محمد رضا شاه، با پیاده کردن نیروی نظامی در این سه جزیره … و تنها با یک نبرد کوچک آنهم در جزیره تنب بزرگ … این جزایر را از اشغال بریتانیا خارج کرد.
این سه جزیره، قبل از تشکیل امارات و پذیرش امارات متحده عربی از سوی سازمان ملل به عنوان یک کشور … در ۹ آذر ماه سال ۱۳۵۰ شمسی، پس از سالها اشغال، به سرزمین اصلی ملحق شدند.
کشور امارات متحده، آنهم با شش شیخ نشین و نه هفت، در اواخر آذر ماه ۱۳۵۰ به ثبت رسمی رسید.
کشوری که تا آذر ۱۳۵۰ شمسی یا دسامبر ۱۹۷۱ میلادی وجود خارجی نداشته، و بیابان های آن محل جولان شتران … و هر قسمت از بیابان را شیخی اداره می کرد، که تا امروز هم اینگونه است ولی به نوعی دیگر ... امروز چنین سرزمینی که عمرش به ۶۰ نمی رسد، با پشتوانه ثروتی که دارد و اعتباری که کسب کرده، مدّعی مالکیت بر این ۳ جزیره است! سرزمینی که خودش در مجموع عاریتی ست …
آنوقت سرزمین ایران با بیش از ۳ هزار سال سابقه موجودیت و حکومت واحد، طبق اسناد تاریخی، و حداقل ۱۰۰۰ سال حکمرانی بر این بیابان های حاشیه جنوبی خلیج فارس، هیچ حقی نسبت به این ۳ جزیره در وسط خلیج فارس ندارد؟!
گذشته از بی پایه و اساس بودن ادعای امارات، اما یک نکته ی مهم تاریخی را نباید فراموش کرد.
پهلوی دوم، محمد رضا شاه، بحرین را در تابستان سالِ ۱۳۵۰، به راحتی و در یک چشم به هم زدن، بخشید به شیوخ عرب ... بدون هیچ جنگ و نبردی، تنها با یک حرکت نمادین از دموکراسی نوین! آنهم از نوع برقراری رفراندوم و همه پرسی از ساکنان.
حال، همان ماجرا به گونه ای دیگر دارد تکرار می شود …
اگر حکومت فعلی ایران بخواهد همان حرکت را تکرار کند، بی شک تمام ساکنین خواستار جدایی از سرزمین ایران و ملحق شدن به امارات می شوند …
در سال ۱۳۵۰ با وجودی که ایران آنهمه اعتبار جهانی داشت، مردم بحرین خواستار کشوری مستقل شدند.
ایرانِ امروز و امارات امروز را ببینید و خود قضاوت کنید … هیچ آدم عاقلی در این ۳ جزیره خواهان ماندن زیر پرچم سرزمین ایران نیست.
مگر حکومتِ اسلامی که همچنان بی شرمانه ادعای حمایت از مستضعفانِ جهان را دارد، با رهبری که خود را ولی فقیه مسلمینِ جهان می داند … در این ۴۵ سال چه گُلی به سر ساکنین این جزایر زده؟
اگر یک رفراندوم به سبک و سیاقِ زمان محمدرضا شاه و با نظارت سازمان ملل تشکیل شود، یقین بدانید که این ۳ جزیره هم مثل بحرین … بله.
آیا یک مادر تفاوتی بین فرزندانش قائل می شود؟
مهر مادر به تمام فرزندان یکسان است و اگر فرقی هم باشد بسیار ناچیز است.
ایران مگر مام میهن نیست؟ ایران مگر مادر مشترک بین همه ی ما ایرانیان نیست؟
پس چرا حاکمان که خود را نماینده مام میهن و خدمتگزار به وطن می دانند، اینقدر بین فرزندان وطن تفاوت قائلند؟ براستی چرا ؟!
وطن متعلق به همه ی کسانی ست که در آن زاده شده اند و باید حاکمان هیچ تفاوتی بین فرزندان مام میهن قائل نشوند … تاریخ ایران را مرور کنید … بارها گفته ام و باز تکرار میکنم که حاکمان و پادشاهان ایران زمین، همگی بیگانه پرست بوده اند ( که امروز به نوع دوست و غریب نواز تعبیر می شود!