تلاش «اصلاحطلبان» آیا به نجات نظام منتهی خواهد شد؟! استفاده از حربهی ترساندن مردم از قیام و سرنگونی تا چه میزان کارایی دارد؟
طی روزهای اخیر و بخصوص با گسترش اعتراضات و اعتصابات؛ عناصر اصلاح طلب درون نظام، با مقالات و صحبتهای خودشان در تلاش برای ترساندن جامعه از قیام و انقلاب را میباشند.
هراس جدی
سایت اعتماد (۱۰ فروردین ۹۷) تحت عنوان «الآن فهمیدند اولین تظاهرات که علیه دولت بشود ۵ دقیقه دیگر میشود علیه نظام…» گفتگویش با مصطفی تاجزاده را منتشر کرده که میگوید: «بقای ایران اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد معنایش این است که هر گوشهیی از ایران ممکن است یک پرچمی بلند [بکند]…» خبرنگار میپرسد: پس شما هراس دارید؟ تاجزاده:«بله هراس بسیار جدی، دو تا هراس یکی بقای ایران یکی امنیتش، سوریه نشدنش، درگیری مردم با مردم… از نظر اصل سیستم سیاسی هم ممکن است که خدای نکرده بهمحض اینکه حکومت مرکزی تضعیف بشود شعارهای تجزیهطلبانه داده بشود.»
البته روشن است که اینها میخواهند مردم و قیامکنندگان را از قیام بترسانند. این آخرین ترفند همه دیکتاتوریهای رو به سقوط است که چنین القا میکنند: درست است که ما بد کردیم؛ اما اگر ما برویم اوضاع بدتر از این میشود. پس بیایید به همین وضع موجود رضایت بدهید، البته ما هم قول میدهیم که اصلاحاتی بکنیم و بخشی از اشکالات را رفع کنیم…
در همین رابطه اینها مردم را از تجزیه کشور و از سوریهیی شدن میترسانند و به طرق مختلف سعی میکنند خود را هم منتقد وضع موجود و هم دلسوز مردم جلوه دهند. از این صحبت میکنند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، یعنی وضعیت برود به سمت رادیکالیسم، میلیونها نفر مثل عراق و سوریه کشته میشوند و کشور ویران میشود.
افسانهسرایی درباره سوریه و عراق
بهزاد نبوی یکی دیگر از همین دار و دسته میگوید: «من مخالف هر نوع انقلابی هستم؛ چون نتیجه انقلاب ضدسلطنتی همین شد که میبینیم.»
یعنی سعی میکنند افتضاحات خودشان و غصب رهبری انقلاب را به پای خود انقلاب بنویسند و مردم را از هر گونه تغییر ریشهیی بترسانند و بگویند اگر راهحلی باشد، این راهحل در درون نظام است و همین نظام را باید اصلاح کرد و آن هم لابد باید به دست همین اصلاحطلبان باشد!!
البته برای جامعه ایران روشن است که به دلایل مختلف، ایران تبدیل به امثال سوریه و عراق نخواهد شد. اول به این دلیل که وضعیت سوریه و عراق معلول دخالت نظام در این کشورهاست. اگر دخالتهای نظام و حمایتهایش از دیکتاتور سوریه نبود، انقلاب این کشور در همان ماههای اول به نتیجه میرسید و این همه قربانی و آواره و خرابی به بار نمیآمد. همچنین عراق به چنین وضعیت بحرانی نمیرسید. بگذریم از اینکه اساساً ایران به دلایل تاریخی، اجتماعی، طبقاتی و مرحله انقلاب قابل قیاس با سوریه و عراق نیست و شباهتی با آنها ندارد.
حرفهای عمیقتر!
برخی ممکن است بگویند این اصلاحطلبان حرفهای عمیقتری میزنند، حتی ولیفقیه و اصل ولایت فقیه را هم زیر علامت سؤال میبرند. دراین صورت چه میگوئید؟
سؤال خوبی است؛ واقعیت این است که اینها برای اینکه حرفشان خریدار پیدا کند، باید خود را منتقد و مخالف وضع موجود جلوه بدهند و در شرایط افول و منفوریت عام ولیفقیه و ولایت فقیه، حتی خود را مخالف ولایت فقیه وانمود کنند؛ تا آنجا که همین تاجزاده میگوید: ما اشتباه کردیم ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کردیم. یا حجاریان یکی دیگر از جنایتکاران و تئوریسینهای نظام که میگوید رئیسجمهور واقعی خود ولیفقیه است. در واقع اینها با این صحبتها میخواهند روی همان موج تنفر عمیق اجتماعی از ولایت فقیه سوار شوند. مثل روحانی که در جریان انتخابات برای سوار شدن روی این موج گفت: کارنامه نظام طی ۳۸ سال گذشته اعدام و زندان بوده است.
اصلاحطلبان با این حرفها، در واقع میخواهند، جنازه متعفن اصلاحات را دوباره سرپا کنند و وانمود کنند که حرفهای نو دارند و در مواضع خودشان تجدیدنظر کردهاند و به مردم روی آوردهاند، تا بلکه نظام ولایت فقیه حفظ شود. در حالی که ماجرا لو رفته است و مردم حرف خودشان را زدهاند که «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا».
اما سؤال آخر اینکه آیا آنها موفق میشوند؟ آیا این حرفها خریداری هم دارد؟ و اساساً چقدر روی مردم مؤثر است؟ روشن است که پاسخ منفی است! با حرف زدن چیزی حل نمیشود. با این حرفها هیچکدام از مطالبات مردم، از اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی جواب داده نمیشود؟ اینها میخواهند نظام را نجات بدهند، در حالی که مردم روی تمامت نظام و همه باندهایش خط بطلان کشیدهاند.
به یک نمونه توجه کنید که حجاریان اخیراً در شکایت از اینکه مردم حرفهایش را جدی نمیگیرند گفته است: مردم هنوز مرا جزو این نظام میدانند و بهعنوان یکی از مؤسسین وزارت اطلاعات میشناسند. همین حجاریان میگوید اعتراضات و قیام ادامه خواهد داشت چون روحانی توان پاسخگویی به مطالبات مردم را ندارد. واقعیت این است که به دنبال قیام سراسری، باند موسوم به اصلاحطلب نه تنها از طرف مردم مهر باطل خورده، بلکه مورد مصرف خود را برای حاکمیت و نظام هم از دست داده است. از همین رو حجاریان از عناصر سرکوب و کشتار؛ در همان مصاحبه فوق گفت: حاکمیتی که به حد کفایت دست و زبان سرکوب دارد، اساساً نیازی به اصلاحطلب ندارد.