اخیرآ محمد جواد جمالی عضو مجلس ارتجاع، وحشت زده، بعد از برگزاری اجتماع عظیم ویلپنت در پاریس، در رابطه با اقبال داخلی وجهانی مجاهدین، خطاب به دیگر نمایندگان در مجلس ارتجاع گفته بود:«از تهدیدات بین المللی و منطقه ای خبر ندارید؟ گنگرۀ سالیانه ضد انقلاب را رصد نکرده اید که برروی چه مسایلی در کشور متمرکز شده اند؟»
مطبوعات، سایتهای مجازی و خبرگزاری های رژیم نزدیک به 2200 بار به این اجتماع عظیم سازمان مجاهدین خلق ایران اشاره کرده اند که، در این سه دهه، هزاران بار از نابودی آن داد سخن گفته اند!.
بر کسی پوشیده نیست که بعد از انقلاب ضد سلطنتی در سال 1357 و سقوط نظام سلطنتی، تمام اعضا و رهبران دو سازمان بزرگ سیاسی آنزمان ایران، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از زندان آزاد شدند.این دو سازمان سیاسی از اقبال عمومی برخوردار گشته و به سرعت در قلب نسل جوان و آگاه جامعه نفوذ کردند. آنها توانستند با پروژه های روشنگرانه شان برای رهایی و بهبودی زحمتکشان و دیگر اقشار جامعه، قلبهای پاکترین و آگاهترین جوانان ایرانزمین، از تمام قشر های اجتماعی جامعه را تسخیر کنند.
هیچ مدرسه، دانشگاه و کوی وبرزنی از ایرانزمین نبوده است که در آن سخنی از این دو سازمان بزرگ سیاسی ایران و محبوبیتشان در دل توده ها گفته نشود. رژیم بعد از سی خرداد 1360 به فرمان خمینی تمام دستگاههای نظام جمهوری اسلامی ایران را به شکل خشن و بی رحمانه ای برای نابودی این دو سازمان سیاسی که تا به آنروز فقط مشغول روشنگری توده های مردم به شکل مسالمت آمیز بودند بکار گرفت.
رژیم با استفاده از اهرم هاى مذهب، عوامفریبی، ریا و فریب و با استفاده از سلاح سرکوب در ابتدای دهۀ شصت در مدت زمان کوتاهی دهها هزارتن از نوجوانان و جوانان آگاه و پاک ایران را به جوخه های اعدام سپرد.
بیش از سی هزار تن از یاران اسیرمان را در مدت زمانی کوتاه در سال 1367 به جوخه های مرگ سپرد. همۀ این عزیزان همانند دیگر انقلابیون تیرباران شده در جهان عاشق زندگی بودند.
«رولان کوشی قبل از تیرباران برای خانواده اش نوشت: فداکاری ما بیهوده نخواهد بودو شما روزهای بهتری را خواهید دید. او در یازده آپریل 1942 در «مون والرین فرانسه توسط فاشیزم هیتلری تیرباران گشت.»
«هانری هودلاین بیست ساله، انقلابی جوانی بود که همانند بسیاری از انقلابیون جوان مجاهد قتل عام شده در سال 1367 طی نامه ای قبل از تیرباران در سال 1944 خطاب به پدر ومادرش نوشت: پیش از مرگ می خواهم برایتان بگویم که من از آنچه کرده ام هیچ پشیمانی ندارم. من در راه مرام و هدف خود مبارزه کرده ام، منزه و شرافتمند باقی مانده ام وبا شهامت خواهم مرد.»
جنایتکاران جمهوری اسلامی ایران، همانند تمام جنایتکاران دیگر در تاریخ، در حالی که در رسانه های خود هواداران این سازمانها را «جوانان ناآگاه و فریب خورده» و رهبرانشان را «خائن » می شمردند، دسته دسته آنها را به جوخه های مرگ مى سپردند
اما غافل از اینکه خون ریختۀ این اسیران دست بسته، درغیرت و غرور آرمانی بسیاری ازیارانشان که از چنگال آخوندها رهایی یافته و راه دیار غربت و هجرت را در پیش گرفته اند جاری خواهد بود. آنها در غربت یاران سربدارشان را فراموش نکرده، کوچه به کوچه، کشور به کشور، در سرما وگرمای طاقت فرسای اروپا، آمریکا و کانادا، با در دست گرفتن تصاویر شکنجه و اعدام یارانشان، راه به مجالس کشورهای اروپایی پیدا نمودند.
آنها خسته نشدند، از پای ننشستند. حتی اگر این تلاش با برپایی یک میز کتاب یک نفره و یا دونفره بود. آنها با آکسیونها، تظاهراتها و میتینگهای بزرگ وکوچک، این اعتراض را جهانی نمودند. و «جهان را از اینهمه جنایت و کشتار و تاراج ذخایر مردم ایران و نقض حقوق بشر خبردار نمودند».
آنها با گذشتن از همه چیز خود، با صداقت، فدا وا ز خود گذشتگی و با صرف میلیونها ساعت وقت، و با مبتلا شدن به انواع و اقسام بیماریهای جسمی و روحى، رژیم جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک رژیم تروریستی دارای سلاحهای کشار جمعی افشا نمودند. آنها از آرمان عدالتخواهی سازمانشان دفاع کردند و پرچم شرف و عدالت خواهى ایران و ایرانی را در سراسر این گیتی برافراشته اند.
رهبری سازمانشان ایستاد، آنها نیز ایستادند. رژیم را خسته کردند، اما خسته نشدند. نتیجه اینهمه تلاش و ایستادگی را در اجتماع عظیم در «ویلپنت پاریس» با حضور سیاستمداران بزرگترین کشورهای جهان به چشم دیده ایم. تک تک یاران سربدارمان در دهۀ شصت در اجتماع عظیم ایرانیان در پاریس در فریاد رسای یارانشان در سالن حی و حاضر بودند.
بیخود نیست که رژیم به وحشت افتاده است و نزدیک به 2200 بار در رسانه های خود به موضوع اجتماع مجاهدین و فعالیتهای آنان در داخل ایران می پردازد.بی دلیل نیست که،وزارت بدنام اطلاعات،خانواده های اشرفیان واشرف نشانها را در داخل کشور تحت فشار قرار میدهد!
…
اما زهی خیال باطل! جوانان و مردم ایران تصمیم گرفته اند تا شما را از اریکۀ قدرت بزیر بکشند. شعارشان تنها «سرنگونی، سرنگونی و سرنگونی» می باشد.
«طنابهایی که بر گردن جوانان ایران انداخته اید، حلقۀ آتشی است که گریبان شما را هرگز رها نخواهد کرد.مریم رجوی».
آری طنابهای داری که به گردن یارانمان دراین سالیان وبخصوص در سال 67 انداخته اید، حلقۀ آتشی شده است گه گریبانتان را گرفته است و هیچگونه خلاصی از آن تا سرنگونی ندارید.
هرمز صفایی نوایی
27.07.2017
r